- ارسالیها
- 979
- پسندها
- 14,821
- امتیازها
- 37,073
- مدالها
- 23
سلام عزیزم
من که نقد خاصی ندارم و فقط می تونم بگم رمان زیباییه
من که نقد خاصی ندارم و فقط می تونم بگم رمان زیباییه
مرسی از شما ساحل مهربونم که از پارت اوّل رمان همراهیم میکنیسلام عزیزم
من که نقد خاصی ندارم و فقط می تونم بگم رمان زیباییه
سلام بر دلیِ مهربونم
بالاخره به قولم عمل کردم و رمانت رو خوندم.
و باید بگم که مخاطب تو، خیلی راحت خواننده رو جذب میکنه!
شخصیت پردازی قوی تو باعث میشه تک تک شخصیتها و روحیاتشون رو درک کنم، مثل دلارای زخم خورده و خسته از قضاوتهای اطرافیانش، مثل آرمین پشیمون که سعی میکنه دوباره به عشقش نزدیک بشه، مثل همتای بیوجدانِ در ظاهر دوست، مثل شایان عاشق که مجبوره داداشی گفتن های دلارا رو بشنوه.
اما یه نقطهی منفی، شروع داستان بود. چوم شروع رمانت رو میتونستی خیلی جذابتر بنویسی! مثلاً توی رمان "فرار دردسر ساز" هم شروع با فرار عروس خانم شروع شده بود.
هرچند، وقتی به صفحهی دوم رفتم چنان مشتاق خوندن رمانت شدم که تونستم تموم صفحات رمان رو توی یه روز...
مرسی از تو زیبای منسلام عزیزم اول از هر چیزی میخوام بگم که خسته نباشی بابت رمان خوبت❤
من عاشق قلمتم خیلی روان و جذابه و خواننده رو مجذوب خودش میکنه . شخصیت پردازی و توصیفاتتم که بیسته . در کل نقدی ندارم فقط خواستم بگم که فوقالعادهای. قلمت مانا و موفق باشی گلم❤
بسمه تعالی
-براساس همخوانی دورهی هفتم
عنوان: عنوان تک کلمه بوده و با توجه به اینکه عنوانهای تک کلمهای معمولاً جذابیت کمتری دارن؛ اما کلمهی مخاطب، کلمهایه که میتونسته من رو وادار به خوندنش کنه. موضوعی که اینجا حائز اهمیته، ارتباط عنوان با ژانر و پیرنگ رمان هست. ژانر انتخابی نویسنده ابتدا اجتماعی و سپس عاشقانهست که بشخصه ارتباطی رو بین ژانرها و عنوان نمیبینم.
خلاصه: در خلاصه جملهی باز و سوالی وجود داره که با وجود اینکه سوال از نوع استفهام انکاریه، برای خلاصه مناسب نیست. «هنگامی که پدر اینگونه میاندیشد، چه چشمداشتی از مردم است؟»
خلاصه حجم مناسبی داره، اما چیزی که باعث اذیت میشه استفاده از کلمههای ثقیل و تا نسبتی...