دقیق یادم نیس
هم پیچیده بود هم عجیب
انگار من جای ی چیز رو میدونستم که خیلی ها دنبالش بودن البته تو زمان خیلی قدیم.( زمان یزید و اینا:/) بعد از اونطرف نمیتونستن بهم صدمه بزنن چون برگزیده بودم:/
گروگان گرفته شده بودم ولی کاری نمیتونستن انجام بدن
بعد یهو تو همون خواب پریدیم ب زمان حال عروسی دخترخالم هیشکی بحز مامانم بهم اهمیت نمیداد اون هم بخاطر قسمت بالا (همون برگزیده بودن) اخرشم دعوا شد
قسمتی از اون خواب ک یادم میاد