یه بار توی یکی از این خواب ها ماری رو دیدم که خیییییلییییی بزرگ بود درست مثل اژدها ...
چشاش و نگم ، مثل آهو رنگش هم سبز بود و کشیدهههههه ...جالب اینجا بود که فقط به من خیره شده بود ! من بدبختم از هیچ حیوونی جز مار نمیترسم یعنی تا دو روز خوابم نمی برد !
یه بار هم دیدم توی یه ماشینی نشستم بعد میرم صنوق عقبش رو باز میکنم میبینم یک جنازه ی کفن شده توی صندوق عقب ماشینه
زمانی که خواب می بینم اصلا از توی خوابهام خانواده ی خودم رو نمی بینم بیشتر توی خواب ، آدم های غریبه رو میبینم که با من حرف میزنن
من کلا توی خواب همش عذاب میکشم و بیشتر همین خواب مار اذیتم میکنه که تقریبا پنج شیش بار دیدم