نقد همراه نقد همراه رمان حیوانم آرزوست | ستاره حقیقت جو / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 209
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته نقد
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/8/19
ارسالی‌ها
903
پسندها
24,407
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «حیوانم آرزوست» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

M.Fakher

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
17/6/19
ارسالی‌ها
2,585
پسندها
38,770
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
سطح
33
 
  • #2
#20f21d

درجا خشکم زد! نمی‌دانستم باید چکار کنم و در عین حال غریزه‌ام می‌گفت باید خوددار باشم، باید خون‌سردیم را حفظ کنم‌ و هزار و یک باید دیگر!
پیکر بی‌جان گوشیم را نامحسوس در بین انگشتانم‌ فشردم، به حالت عادی برگشتم و سلام کوتاهی حواله وجود بی‌وجودش کردم (کجا ایستاده بود؟ نزدیک به در اتاق بوده؟ نزدیک میز بوده؟ اینجا می‌تونی توصیف مکان اضافه بکنی که صحنه‌ی دیدار سامر و باباش قابل تصور بشه)، باخیال بی‌خیالی دستش را به سمتم‌ دراز کرد. یعنی باید دستانم را در دستان کثیفش‌ می‌گذاشتند (می‌گذاشتم) و یا نمی‌دانم باید آن پنجه‌های حیوانی را در بین انگشتانم‌ می‌فشردم؟(خب بهتر بود که به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

RahaAmini

ارشد بازنشسته + نویسنده برتر
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/10/19
ارسالی‌ها
1,777
پسندها
44,823
امتیازها
61,573
مدال‌ها
52
سطح
38
 
  • #3
پارت 8
پوزخندی بر لبان نازکش نشاند(توصیف ظاهر کمی دارید) زد و از جایش بلند شد. با انگشت سبابه‌اش تاکید وارانه چند بار به میز ضربه زد و تکه‌تکه پرسید:
- حرف آخرته سام؟
با انگشت شست و اشاره کمی چشمانم را فشردم سپس‌ تلخندی زدم. او می‌دانست نباید مرا به این اسم خطاب کند!
جمله‌اش را با غیظ/خونسردی/ عصبانیت(نیازمند شرح حال شخصیت قبل از دیالوگ) تصحیح کردم:
-سامِر!
و در جواب سوالش گفتم:
- مطمئناً همین‌طوره.
گویی انتطار انتظار شنیدن این جواب را نداشت که عصبی به سمت در قدم برداشت و گفت:
- فکر نمی‌کردم منو رد کنی... پشیمون میشی. همتون پشیمون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #4
نقد پست سی‌ام رمان حیوانم آرزوست توسط منتقد WHITE SKY

-آره پسرم یه امشب درگیرم نمی‌رسم‌ از صدات مشخصه بهتری، غذا سفارش دادم برات ساعت ده میارن‌ دم در چن تا دی وی هم‌ گرفتم روی کنسوله‌. شب حتما(حتماً درست‌تره. تنوین کلمه‌های دارای تنوین رو بذارید) بمون خونه، صبح زود بر می‌گردم. باشه پسرم؟
(می‌تونستید لحن و صدای عمو را توصیف کنید. صداش چطوری بود؟ لحنش چطور بود؟ آروم حرف می‌زد یا بلند؟ تند حرف می‌زد یا شمرده‌شمرده؟)
لب‌های خشکیده‌ام را با زبانم‌ تر کردم تا جوابی بدهم؛ اما چیزی برای گفتن نداشتم و یا نه می‌توانستم بابت کودک شمردنم‌ از او تشکر کنم و یا حتی نمی‌دانم ابراز خوشحالی از گول زدنم‌ چطور بود؟!
گوشی را در دستم جا به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #5
نقد پست سی و یکم رمان حیوانم آرزوست توسط منتقد WHITE SKY

شاید باید فقط به زبان‌ می‌آوردم‌ که مشکلی ندارم اما در آن وضعیت او فقط خجالت زده(خجالت‌زده درسته) میشد‌(می‌شد صحیحه). او را می‌شناختم، بیشتر از خودش!
بهتر بود در تنهایی ‌و تاریکی تنها بگذارمش(اینجا بهتر بود ویرگول گذاشته بشه) همان چیزی که بی‌نهایت‌ عاشقش‌ بود،(اینجا بهتر بود ؛ گذاشته بشه) درست برعکس من.
در ذهن‌ و روح و وجودم روشنایی‌ را ترجیح می‌دادم‌. راستش خیال خام روشن کردن چراغ حیاط را از مادر به یاد دارم.
باور داشت پدر سر می‌رسد تا خداحافظی کنند. او رسید؛ اما برای خداحافظی دیر بود.‌
پدر نیز همیشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #6
نقد پست سی و دوم رمان حیوانم آرزوست توسط منتقد WHITE SKY

صدای زنگ در نوید بخش(نویدبخش درست‌تره، و اینکه این حس و نویدبخش بودن صدای زنگ در رو می‌تونستید دقیق‌تر شرح بدید و توصیف کنید. دقیقاً چه احساسی به شخصیت دست داد؟ چرا براش نویدبخش بود؟) بود‌ قبل از حفظ قوای‌ حافظه.
لحظه‌ای کوتاه گمان پنداشتم‌(بهتره که به جای گمان پنداشتم، بنویسید گمان کردم یا پنداشتم) عمو برگشته است‌، اما مکالمه‌مان‌ در ذهنم شکل گرفت‌ و همه‌چیز را جمع‌ و جور کرد.‌
تقریبا(تقریباً درست‌تره) هوا تاریک شده بود و من معمولاً در این زمان مهمان خاصی نداشتم(بهتر بود اینجا ویرگول گذاشته بشه) ترجیح...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

زیر شکوفهها

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
1,040
پسندها
8,022
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
سطح
16
 
  • #7
نقد پست سی و سوم رمان حیوانم آرزوست توسط منتقد WHITE SKY

- سامر!
با صدای فریادش‌ به خود آمدم(اینجا بهتر بود ویرگول گذاشته بشه) او به معنای واقعی کلمه جیغ کشیده بود.
اخم‌هایم در هم رفت، هر چه که بود او نباید صدایش را از حدی بلندتر‌ میکرد(می‌کرد درسته).
*به نظر میاد که اینجا به سامر بر خورد و از رفتار آیگین خوشش نیومد. خب، احساسش رو توصیف کنید. اگه همین‌طور بوده در حد دو-سه جمله بیشتر افکارش رو بنویسید و نشون بدید دقیقاً چه حسی داره و دلش می‌خواد چه واکنشی نشون بده.
جدی پرسیدم:
- موضوع چیه؟
دستی به چهره تبدارش‌(تب‌دار درسته) کشید، فهمیده بود زیاده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا