طنز خانوادگی

  • نویسنده موضوع A.R دخترآتش
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 621
  • بازدیدها 13,944
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #541
گوشیمو جواب دادم گفتم جانم

گفت من از طرف همراه اول بهتون زنگ میزنم، شما برنده یک فندک زیپوی اصل شدید، اگر فندک دارید می تونید جایزه رو عوض کنید




بلند شدم رفتم تلفن رو از دست بابام گرفتم گفتم بابا اینکه با تلفن خونه بهم زنگ زدی هیچی، جدی نمیدونی من خطم ایرانسله؟ :o-o::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #542
مامان بابام بحثشون شده بود مامانم داشت میوه میخورد بابام اومد تو هال آشتی کنه گفت "خانم مواظب باش دستتو نبری، کارد تیزه"


مامانم گفت "چرا بِبُرم مگه یوزارسیف اومده تو؟":458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
بازم دعواشون شد :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #543
یه بار تا ۳ظهر خوابیده بودم بابام اومد گفت بلندشو دیگه خرس گنده عصر شد، از جام پاشدم بش گفتم؛ اگر بی هدف از خواب بیدار شدید بهتر است بخابید... استیو جابز.





با دستاش یقمو گرفت از پنجره اتاقم منو انداخت پایین گفت؛ آدم های بی ارزش را نابود کنید.... هیتلر:458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #544
*بعد یه هفته مسافرت به خونه زنگ زدم گفتم امروزم نمیام خونه فردا میرسم




بابام میگه مگه تو اتاقت نیستی :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: * :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #545
بابابزرگم اینا یه اکیپ شیش نفره بودن که هر هفته میرفتن کوه.



همشون مردن به جز همونی که پایین مینشست چای میخورد تا بیان :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #546
رفتم خونه مادر بزرگم یه کاسه مغز پسته گذاشت جلوی من

چند تایی خوردم دیدم

پسته ها نم کشیده گفتم ننه پس چرا اینا اینجوری

گفت: اینا توی سوهانا بود که داییت سوغاتی آورده بود
سوهانهاشو مکیدم اینم پسته هاشه من که دندون ندارم


خب!:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::shok:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #547
*مرد:باز هم که پارچه خریدی؟

زن:می خوام برات دستمال بدوزم.

مرد:ولی این که چهار متر پارچه است؟!
:458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:

زن:با بقیه اش هم برای خودم یه پیراهن می دوزم!!!:458169-5db1ce8519c87750aae1683bfe2ec3b8::458169-5db1ce8519c87750aae1683bfe2ec3b8:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #548
خواهرم از صبح خودشو کشت که یه پیتزای خونگی مرغوب درست کنه

.

.

آورد سر سفره بابام گفت ای باریکلا به این میگن یه همبرگرد!!!!!! :458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #549
یه بار تو اتوبان داشتم رانندگی میکردم بعد یه مرد رو دیدم که سوار بر موتور بود و بچه اش خواب بود و داشت از موتور می افتاد
بهش گفت آقا چرا حواست نیست بچتون داره از موتور میوفته
بعد مرده یه دفعه زد تو سرش گفت ای وای محمد مامانت کو؟ :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458149-2e0df5ba9e7ed867450b1a5ac2956e3a:
 

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,916
پسندها
44,517
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #550
یک روز یک قاچاقچی با یه کامیون گوجه از مرز میومد داخل کشور بعد گمرک اون رو دستگیر میکنه رئیس گمرک برای تنبیه اون میگه یه جعبه از گوجه ها رو بخوره
اونم موقع خوردن هی میگه:
بی چاره ممد
بدبخت ممد
بمیرم برات ممد
ازش میپرسن ممد کیه که هی میگی
میگه: داداشمه
که داره پشت من یک کامیون فلفل اصل هندی رو میاره:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا