طنز خانوادگی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع A.R دخترآتش
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 646
  • بازدیدها بازدیدها 27,144
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #591
بابام داره جارو برقی میکشه و همزمان داره تخمه آفتاب گردون هم میخوره و پوست تخمه رو جلوی جارو برقی تف میکنه و بعد جاروشون میکنه:biggrin:






واقعا هنوز خیلی درس ها مونده که من از این مرد که به من زندگی داده یاد بگیرم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #592
بابام مریض شده بود کلی واسه عیادت کمپوت و آبمیوه اوردن،خیلی حال داد



قراره این آبمیوه ها که تموم شد ایندفعه پای دادشمو بشکونیم
 
امضا : Amin~
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] HOOYAR

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #593
چالش جدید منو بابام
زمون ما بچه حق نداشت دست ب کنترل بزنه.
الان 3 روز دارم قانعش میکنم بابا زمان شما کنترل نبود
میگه : خفه شو احترام که بود
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #594
به مامانم الکی گفتم میخوام برم از ایران احتمالا از مرز قاچاقی برم ترکیه و بعدش ببینم چی میشه







یکم با خودش فکر کرد برگشت گفت،




خب الان تو بری آشغالارو کی بزاره دم در؟
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #595
‏مامان و بابام 2 روزه قهر کردند

بابام دیشب رفت قابلمه ها و ماهی تابه ها و ..
رو شست تا مامان آشتی کنه
صبح ساعت 7 دوباره "جنگ" شد

بابا قابلمه "تفلون" رو با سیم ظرفشویی برق انداخته بود
فکر کرده سوخته
الان بابام فراریه
مامانم هر یه ربع به هوش میاد
"عمه ام" رو فحش میده از هوش میره
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #596
*‏از مامانم پرسیدم ناهار چی داریم؟ گفت شام دیشب. پرسیدم شام دیشب چی بود؟ گفت ناهار دیروز.



ترسیدم ادامه بدم برسیم به قیمه هایی که از پارسال اضافه اومده
‌*
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #597
*مامانم یه بار دویست تومن داده بود واسه کرم دور چشم






بابام هر سی ثانیه یه بار بش میگفت هنوز چروک دارن که


‌*
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #598
*یه بار می خواستم ادای بهروز وثوقی رو در بیارم

به مامانم گفتم
ننه !!!
در کمال ناباوری یهو ‌با دمپایی زد تکی سرم گفت خودت ننه ای. من تازه اول جونیمه

قهوه ای بهم میاد ؟؟؟

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌*
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #599
^_^
*بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده...الان 2 روزه خونمون دعواست


مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اس و کی واست فرستاده بوود؟

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌*
 
امضا : Amin~

Amin~

کاربر قابل احترام
سطح
52
 
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,014
پسندها
50,124
امتیازها
96,915
مدال‌ها
163
  • #600
*داشتيم فيلم آدمخوارها رو نگاه مي‌کرديم که من جيغ کشيدم!!!



بابام گفت: نترس پسر گلم، اينا آدم خوارن با تو کاري ندارن!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌*
 
امضا : Amin~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا