طنز خانوادگی

  • نویسنده موضوع A.R دخترآتش
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 646
  • بازدیدها 23,078
  • کاربران تگ شده هیچ

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #641
بابام هرگز طاقت دیدن اینو نداره که سر صبح داره میره بیرون ما خوابیده باشیم
اول کلی تو آشپزخونه سروصدا میکنه
بعد میاد یه لگد بهم میزنه میگه پاشو
میره تو اتاق خواهرم ازش میپرسه جورابم کو
بعد میاد وسط خونه بلند داد میزنه چیزی لازم نداریییین؟
آخرشم در رو باز میذاره میره
 
امضا : Amin~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #642
اون قدیما خواهر کوچیکم با بغض اومد پیشم و گفت یه پسر مزاحمش شده.
رفتم گوش پسره رو گرفتم آوردمش جلو خواهرم دو تا چک زدم بهش
که خواهرم گفت این پسره نبود و اشاره کرد به گولاخی در آن سوی کوچه،
گفتم نه اون منظوری نداشته
 
امضا : Amin~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #643
داشتم اتاقمو جاروبرقی میکشیدم و در حینش ،
آهنگم گوش میکردم
هندزفری تو گوشم ،
ولوم بالا و شروع کردم با جدیت تمام جارو کشیدن


بعد ۵ دقیقه مامانم زد رو شونم!!!
هندزفری رو در آوردم گفتم جانم مامان؟

گفت لااقل جارو رو روشن کن میمون
 
امضا : Amin~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Seta~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #644
دیشب با بابام رفتیم درمانگاه به من سِرُم زدن بابام رفت تخت بغلی دراز کشید تا سِرُمم تموم شه

صدای خروپفش کل سالنو برداشته بود،

گفتن ایشون همراه کیه گفتم نمیدونم با من نیست‍♀️
 
امضا : Amin~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Kallinu

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #645
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم،



با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم :الو، مامان خوبه؟
مامانم هم میگه :
مرسی همه خوبن شما خوبین؟
خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم…
الان فهمیدم چرابابام سکته کرد
 
امضا : Amin~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Kallinu

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #646
به پدرم گفتم بریم خواستگاری دختر همسایه

گفت بزرگه رو میخوای وسطی رو میخوای کوچیکه رو میخوای کدومو میخای..

گفتم همشو میخام
الانم تو پارک چادر زدم دراز کشیدم
خدا بگم چیکارت کنه عالیس
 
امضا : Amin~

Amin~

ارشد بازنشسته + کاربر قابل احترام
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
14,018
پسندها
50,039
امتیازها
96,915
مدال‌ها
162
سطح
52
 
  • #647
به بابام گفتم دوست داری منو تو تلویزیون ببینی؟ گفت اره باعث افتخاره، بدو بدو رفتم فلشمو زدم به تلویزیون عکسمو باز کردم.

فقط بعدش یه ناامیدی خاصی تو چهره اش دیدم
 
امضا : Amin~

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا