بسم الله الرحمن الرحیم کد:4998 ناظر: @Moon.girl تگ: مطلوب نام رمان: فصل شقایق ها ژانر: #تراژدی #معمایی #عاشقانه نویسنده: فاطمه قاسمی اسکندری(هورزاد) خلاصه: دختری که معلول است و با ضربه احساسی که خورده حال روحیاش روز به روز بدتر میشود؛ مردی که با یک هویت جعلی آمده تا کنار دخترش باشد؛ جوان هایی...
بسم الله الحق ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ نون، سوگند به قلم و آنچه مینویسد. آيه«1» سوره مباركه قلم. كد: 4391 ناظر: @SWNYA JABARY نام رمان: من بیشباهت به تو نیستم نام نویسنده: فاطمه.نوت ژانر: #اجتماعی #جنایی #عاشقانه خلاصه: گاهی اوقات بعضی اتفاقها، مسبب میشوند تا تو درک و فهمی بیش از...
کد رمان: 5152 ناظر: @asalezazi تگ: برگزیده خلاصه رمان: طوفانی که بیخبر و به ناگه سرنوشت خانوادهای را به سویی نامشخص میکشاند و دست روزگار پیوند برادری را بین دو کودک بست. برادرهایی که پناه هم شده و اکنون با گذشت زمان باید با آنچه که همهچیزشان را به یغما برده، روبهرو شوند و تلاش کنند تا...
کد رمان: ۵۱۹۵ ناظر: @Ghasedak. نام رمان: خون کور: بالهای سقوط (جلد دوم خون کور: محافظان مرز) نام نویسنده: میکایلا ژانر: #فانتزی #عاشقانه #تراژدی خلاصه: خون از تاج طلایی روی دستانش چکه چکه بر زمین سرد میریخت. سرش را بالا برد. دانههای درشت برف روی پیشانی عرق کردهاش مینشستند. بالهایش را...
کد رمان: 3189 ناظر: @R O SH A N A K تگ: مطلوب خلاصه: دو جوان دلداده که از برملا شدن شیداییشان هراس دارند. نور امیدی برای رسیدن به یک زندگی نیکمنظر؛ با تیری زهراگین در نطفه بیسو میشود. اسب سیاهی که با سمهای کوبندهاش؛ اقبالی بلند را لگدمال غیظ خود میکند. گذشتهای رهایی ناپذیر در چنگالش...
کد رمان: 5248 ناظر: @bitw عنوان رمان: چیتا نویسنده: ماتیسا یوسفی ژانر: #جنایی #معمایی #مافیایی #تریلر #عاشقانه خلاصه: در هزارتویی از معماها گیر افتاده بودند و برای رسیدن به شاهکلید و گشودن گرهها، در تاریکی به دنبال سایهای میگشتند. همان هنگام درست به مانند بازی دومینو که با اولین ضربه و...
کد رمان: 5169 ناظر: @مارینا آروین سطح: رتبه دوم جنایی خلاصه: قصد دارد او را از بین ببرد! درست از لحظهی تلف شدنش توسط دستان چروکیدهی نحسش! داراب برای او کابوس است، پیرمرد دیوانه اما نابغهای که با به دام انداختن کودکان بیسرپرست و ساختن مشتی قاتل از آنها زندگیاش را ساخته است. در این نبرد...
کد: 4638 ناظر: @.mahi. «امیدم به اون بالایی هست» خلاصه: به خون همهشون تشنه بودم! میفهمی چی میگم؟ من رو نگاه کن! آفرین! یه کتاب پیدا کردم و به خون خودم هم تشنه شدم. میگم من رو نگاه کن! پشت سرت ایستادم! این کتاب رو میخوای؟ میخوای بفهمی کدوم شی*طان تسخیرت کرده؟ فقط چهار تا قتل و چهار تا روح...