- نویسنده موضوع
- #1
عنوان: پریسکه طلوع
نویسندگان: مهشید شکیبائی و پانیذ کریمی
مقدمه:
در میان باتلاقی تیره، گیر افتادهام و دست و پا میزنم. گل امیدم خشک شده و گلبرگهایش تکتک، به دست باد رهسپار ناکجاآبادی دور شدهاند. هر دم بیشتر در این منجلاب و در این هیچی فرو میروم و آهم، سینهام را دردمندتر از قبل میکند. بغض پا روی گلویم میگذارد و من در پی انکار آن، طعم گس بیداری را به سمتی تف میکنم.
اما تا چه موقع باز همین فرو رفتن در مرداب، باز همین پوچی؟ تا چه موقع همین نشستن و نگریستن به هیچتر شدن خود؟
اصلا چه میشود کرد؟! سهم هر پنجره از آسمان چقدر است که بعد از سالها هنوز در صف خرید چند متر آبی شاداب، ماندهام؟
لینک: دلنوشته | دلنوشته...
نویسندگان: مهشید شکیبائی و پانیذ کریمی
مقدمه:
در میان باتلاقی تیره، گیر افتادهام و دست و پا میزنم. گل امیدم خشک شده و گلبرگهایش تکتک، به دست باد رهسپار ناکجاآبادی دور شدهاند. هر دم بیشتر در این منجلاب و در این هیچی فرو میروم و آهم، سینهام را دردمندتر از قبل میکند. بغض پا روی گلویم میگذارد و من در پی انکار آن، طعم گس بیداری را به سمتی تف میکنم.
اما تا چه موقع باز همین فرو رفتن در مرداب، باز همین پوچی؟ تا چه موقع همین نشستن و نگریستن به هیچتر شدن خود؟
اصلا چه میشود کرد؟! سهم هر پنجره از آسمان چقدر است که بعد از سالها هنوز در صف خرید چند متر آبی شاداب، ماندهام؟
لینک: دلنوشته | دلنوشته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.