متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان نگهبانان لاریویر | Ali_fatal7115 / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 721
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «نگهبانان لاریویر» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

Z.MOSLEH❁

کاربر قابل احترام
سطح
23
 
ارسالی‌ها
1,570
پسندها
14,924
امتیازها
35,373
مدال‌ها
34
سن
18
  • #2
به نام خدایی که بر ذات وی
محال است هرگز برد عقل پی

نقد همراه رمان نگهبانان لاریویر
نویسنده: Ali_fatal7115 Ali_fatal7115


#4
نزدیک تازه واردها که شدن، کاتب چند زوزه کشید و پوزخند تلخی زد. بعد رو کرد به الا (شیوه‌ی بلاغی در این‌جا، متن را زیبا نکرده و حتی زیبایی را هم از آن گرفته پیشنهاد می‌کنم این‌طور بنویسید: «رو به الا کرد».) و زبان شمیشرش مانندش را تابی داد و گفت:
-اینا همیشه توله نمی‌مونن، یادشون بده هار نشن و یادشون بده کشته هم نشن؛اولی برا ما مهم‌تره!
بعد از رفتن کاتب، الا رو به تازه واردها کرد.گیج و وحشت زده به در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ali_fatal7115

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
229
پسندها
2,333
امتیازها
11,713
مدال‌ها
14
سن
32
  • #3
به نام خدایی که بر ذات وی
محال است هرگز برد عقل پی

نقد همراه رمان نگهبانان لاریویر
نویسنده: Ali_fatal7115 Ali_fatal7115


#4
نزدیک تازه واردها که شدن، کاتب چند زوزه کشید و پوزخند تلخی زد. بعد رو کرد به الا (شیوه‌ی بلاغی در این‌جا، متن را زیبا نکرده و حتی زیبایی را هم از آن گرفته پیشنهاد می‌کنم این‌طور بنویسید: «رو به الا کرد».) و زبان شمیشرش مانندش را تابی داد و گفت:
-اینا همیشه توله نمی‌مونن، یادشون بده هار نشن و یادشون بده کشته هم نشن؛اولی برا ما مهم‌تره!
بعد از رفتن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ali_fatal7115

Ali_fatal7115

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
229
پسندها
2,333
امتیازها
11,713
مدال‌ها
14
سن
32
  • #4
به نام خدایی که بر ذات وی
محال است هرگز برد عقل پی

نقد همراه رمان نگهبانان لاریویر
نویسنده: Ali_fatal7115 Ali_fatal7115


#4
نزدیک تازه واردها که شدن، کاتب چند زوزه کشید و پوزخند تلخی زد. بعد رو کرد به الا (شیوه‌ی بلاغی در این‌جا، متن را زیبا نکرده و حتی زیبایی را هم از آن گرفته پیشنهاد می‌کنم این‌طور بنویسید: «رو به الا کرد».) و زبان شمیشرش مانندش را تابی داد و گفت:
-اینا همیشه توله نمی‌مونن، یادشون بده هار نشن و یادشون بده کشته هم نشن؛اولی برا ما مهم‌تره!
بعد از رفتن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ali_fatal7115

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,960
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • #5
نقد همراه رمان «نگهبانان لاریویر» توسط منتقد WHITE SKY


پست یازدهم

بخش چهارم:حوالی برزخ
دروازه چهارم، مکاشفه

استاد سامو، بعد از سلام و احوال پرسی(احوال‌پرسی)، نگاهی به کتاب روی میزش کرد و گفت(ظاهر آقای سامو، حالتش، لحنش و صداش جای توصیف داره. دقت داشته باشید که حتی چیزهایی مثل مدل ریش، لباس، تن صدا و حالت چشم‌ها می‌تونن از شخصیتش به ما بگن):
- کاشفان جدیدالورود، همیشه شادابی رو به همراه خودشون به عبادتگاه یکایل میارند.شکر خدا، شما با استعدادترین دانشجویان مسایل(مسائل) روحانی و الهی هستید. پس فکر نمی‌کنم از لحاظ تحصیلی مشکلی با هم داشته باشیم.(،) اما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ali_fatal7115

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
229
پسندها
2,333
امتیازها
11,713
مدال‌ها
14
سن
32
  • #6
نقد همراه رمان «نگهبانان لاریویر» توسط منتقد WHITE SKY


پست یازدهم

بخش چهارم:حوالی برزخ
دروازه چهارم، مکاشفه

استاد سامو، بعد از سلام و احوال پرسی(احوال‌پرسی)، نگاهی به کتاب روی میزش کرد و گفت(ظاهر آقای سامو، حالتش، لحنش و صداش جای توصیف داره. دقت داشته باشید که حتی چیزهایی مثل مدل ریش، لباس، تن صدا و حالت چشم‌ها می‌تونن از شخصیتش به ما بگن):
- کاشفان جدیدالورود، همیشه شادابی رو به همراه خودشون به عبادتگاه یکایل میارند.شکر خدا، شما با استعدادترین دانشجویان مسایل(مسائل) روحانی و الهی هستید. پس فکر نمی‌کنم از لحاظ تحصیلی مشکلی با هم داشته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Ali_fatal7115

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #7
به نام خدا
پارت۲۱


آرا 2 (دروازه جنوبی، معروف به دروازه مکاشفه)
درس دوم: هیولا، من، قاضی

باران شدیدی در حال باریدن بود و گاهی از میان ابرها صدایی غرشی بلند می‌شد و تالار را پر می‌کرد.
استاد سامو وارد تالار شد. ناراحت به نظر می‌رسید.
با لحن آرام گفت:
- به نام یکتا. می‌دونید بچه ها، توهم دانایی از نادانی هم به مراتب بدتر و مضرتره. کسی که می‌دونه که نمی‌دونه، به دنبال یادگیری میره و مانند رودخانه جریان پیدا می‌کنه. اما کسی که نمی‌دونه و خودش هم متوجه نیست که نمی‌دونه، مثل آب راکدی می‌مونه که عاقبت به گندآب تبدیل میشه.علم و دانش، اگر سالم باشه و از منابع درست بدست بیاد، مثل فانوسی می‌مونه که اطراف مارو روشن میکنه. بدون این فانوس، قدرت تشخیص ما کم میشه و با هر قدمی احتمال داره زمین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #8
پارت۲۲
آرا 3 (دروازه جنوبی، معروف به دروازه مکاشفه)
درس سوم: قاضی درون
(در پارت قبلی نثر رمان ادبی بود اما نثر به طور کلی تغییر کرده! بهتر است یک نوع نثر را برای نگارش انتخاب کنید)
استاد سامو در حالی که ریش‌های بلندش رو نوازش میکرد گفت:
- یکی از وظایف من در طول این سالها قضاوت بوده بچه‌ها. یادتون باشه، کسی می‌تونه قاضی خوب در بین مردم باشه که قبلش قاضی خوبی در درون باشه. قبل از اینکه بپرسید قاضی درون چی هست، بگذارید خودم براتون توضیح بدم. انسان موجود عجیبیه. وقتی اشتباه یا گناهی مرتکب میشه، خودش به صورت همزمان متهم، قاضی و حتی زندانبان خودش میشه. جالب نیست؟ مشکلی که باعث میشه این دادگاه درونی منصفانه قضاوت نکنه، کمبود دانش در زمینه اخلاق، ترس، بی‌حوصلگی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #9
پارت۲۳
استاد مِرسا 1 (شرق لاریویر، اردوگاه جنگی خاندان بهار)
من می‌ترسم.

استاد مرسا وارد چادر سالِن، شاهزاده بهار شد.سالن با دیدن استاد، غم دنیا رو کناری گذاشت و به پیشواز او رفت.
استاد مرسا او را در آغوش گرفت و پرسید:
- خوشحالم سرپا میبینمت پسرم. حال زخمی‌ها چطوره؟
(حالات پیش از دیالوگ را توصیف کنید؛ با توجه به دیالوگ شخصیت چه حالی دارد خوشحال است، ناراحت است حرفهایش را با چه لحنی ادا می‌کند؟ میتوانید برای تثبیت ظواهر اشاره اندکی هم به شکل ظاهری شخصیت داشته باشید. مثلا با دست‌های ظریفش موهای طلایی رنگش رو لمس کرد و با کلافگی جواب داد)
- زیاد خوب نیست. شما که بهتر میدونید استاد، بسیاری از سربازان ما، زنان و دختران هستن. با تیر‌و‌کمان خوب میجنگن اما در جنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)

ریحانه عیسایی(زینب)

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
289
پسندها
4,978
امتیازها
21,013
مدال‌ها
12
  • #10
پارت۲۴
استاد مِرسا 2 (شرق لاریویر، اردوگاه جنگی خاندان بهار)
لازوراخ

شعله شمع روی میز استاد مرسا، رو به خاموشی میرفت، اما او همچنان در حال مطالعه نامه‌های دریافتی بود. مرسا از هر فرصتی برای مطالعه یا جواب دادن نامه‌ها استفاده میکرد. صدایی آرامی از پشت چادر، رشته افکار مرسا را پاره کرد.
سالن با احترام، استاد را صدا کرد و گفت: - اجازه هست استاد؟
_ حتما پسرم، بیا داخل.
_ استاد، یک نفر هست که میگه، راه حلی داره برای اینکه شر تابستونی‌ها رو از سرمون کم کنیم.
_ خیلی خوبه، الان کجاست؟
_ دم چادره استاد، الان میگم بیارنش.
مرد میانسالی، با موهای جو گندمی و چشمانی به رنگ برف وارد چادر شد. ( قبل از دیالوگ توصیفاتی از این قبیل داشته باشید؛ هرچند کوتاه و مختصر اما سعی کنید لحن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ریحانه عیسایی(زینب)
عقب
بالا