همگانی کافه ادبیات| انجمن یک رمان

[R_MāN'8]

دلم برایت تنگ شده است
و وقتی که میگویم تنگ
نه مثل تنگیِ پیراهن
دلتنگی من
مانند کشتی ای است
که بجای اقیانوس و دریا
او را در حوض خانه انداخته اند!

|وحید عیسوی|​

 

[میناتیموری]

سخت است فراموش کردن کسی که...
با او تمام غمهارا فراموش میکردم

 

[!Doyle #]

وقتی سیل چشمانم راه رهایی را می پیمود
توبودی
وقتی اندوه سراسر وجودم را دربرمیگرفت
توبودی
توبه من امید بخشیدی! باهم خندیدیم وگریستیم
"دوست دارم رفیق

 

[|ALI|]

دوستت دارم هایی که دیگر دوای دردی نیست!
چشم هایی که دیگر سویه غمی نیست!
اشک های که دیگر سوز کمی نیست...
سال ها گذشته اما من
سال ها دیوانه تر شدم آری...

 

[|ALI|]

لبانم به من میگوید
که خنده ی من جرمی با مجازاته ابد و یک روز است...
چشم هایم به من میگویند
گریه برایم پاداشی هر روزست...
دنیای عجیبی شده ای دوست
که دل مرغ سحر بی سرپا هست ای دوست...

 

[Banafshe]

برای خودم و پریا
Violet-B

منــ
برای تویی ڪه شکستی اما دَم نزدیــ
برای تویی ڬهـ تلاش کردۍو نتوانستۍ...
برای تویی کهـ دعا کردۍو اجابت نشدیــ
برای تویی ڪهــ در خلوتــ
خدایت را صدا کردیــ
و هنوز بی‌جواب مانده‌اے...
برای تویی کهــ قدّ توانت، دویدی و موفق نشدیــ
برای تویی کهـ گریه‌های پنهانت را
دستانــ خودت پاک می‌کند
برای تویی ڪه بعد از این‌همهـ اجابت نشدنــ
هنوز رؤیاهایت را در سر دارے...
برای تویی کهــ قلب شکستهـ‌ات
هنوز خودش را نگه داشتهــ
برای تویی کهــ هنوز...
بعد از این‌همهــ صدا کردن و جواب نشنیدنــ
باز هم در پنهانی‌ترین نقطه‌ی قلبتــ
خدا خدا می‌کنۍ...
دعا می‌کنم!
دعا می‌کنم ڪهـ اجابت شود،
شنیدهـ شود
مقبول خدا...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[مهسا صفری]

هنگامی که ماه درخشان را با چشمانم قاب می‌گیرم،
مزه‌ی غم تلخی به روی قلبم احساس می‌شود!
شبی که امام نیامد و سردار رفت...

 

[M_hosseini]

حالت چقدر خوب مى شود
يكى پيدا شود
جنسش خالص باشد
بگويد هستم
از آن بودنهايى كه هيچ وقت تمام نمى شود
تو هم بگويى
بزرگترين لذت دنياست
كسى كه دوست داشتن را
در كنار ماندن بلد باشد

 

[༆ALN]

- دلم برایت تنگ شده
از همان دلتنگی هایِ قدیمی خودمان
از همان هایی کِ
تکنولوژی در ان وجود نداشت
از همان هایی کِ
تو بودی من!

[مادرم]

 

[༆ALN]

کاش کمی ماندن را بلد بودی
کاش کمی فقط می گذاشتی
عطرِ موهایت را استشمام کنم
کمی هم دستانت را می فشردم
و در آغوشت حل می شدم!