طنز تاپیک جامع جوک 2

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 411
  • بازدیدها 14,357
  • کاربران تگ شده هیچ

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #271
پشتِ سر هر انسان موفق یه عالمه حرف هست.

مثل: پدر سگِ دزد!
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #272
نشسته بودیم داشتیم حرف می زدیم، حرف از گرونی و قیمت دلار شد.

مامانم می پرسه:الان دلار تو آمریکا چنده؟!
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #273
تمام مکالمات من و بابام در طی سال:

«بیا ببین این گوشی من چشه

بزن اخبار گوش کنیم

بزن ۳

چراغا رو خاموش کن

خونه سرد شد کولرو خاموش کن

چشات در نیومد پای لپ تاپ؟»

اگه چیزی از قلم افتاده شما ادامه بدین!
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #274
آقا تو مراسم شب چله همه فامیل جمع بودن، یه ۳۰ نفری بودن. مجلس که خوب گرم شد من و داداشم شروع کردیم به تعریف پیشگویی آخر زمان و نابودی زمین که امشب اتفاق می افته و اینا!
خوب که با حرفامون ترس انداختیم به همه یواشکی تو شلوغی جیم شدیم رفتیم برق رو قطع کردیم و یه ترقه هم انداختیم. آقا قیامتی شدا! زن ها جیغ می زدن، بچه ها گریه می کردن، چندتایی هم غش کردن. من و داداشمم رو زمین می غلتیدیم از خنده. دیگه برق رو وصل کردیم و گفتیم نترسین شوخی بود!

این شد که الان داداشم تو بیمارستانه با دست و پای شکسته، منم پناهنده شدم به خونه دوستم تا از کشته شدن توسط فامیل در امان باشم!
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #275
پسره می ره خواستگاری یه دختری، بابای دختره می گه:

نه ازت مهریه می خوام، نه خونه، نه ماشین، بیکارم بودی مهم نیست…

یه لپ تاپ می ذاره جلو پسره می گه: فقط فیس بوکتو باز کن ببینم!
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #276
با بابام حرفم شد رفت تو آشپزخونه و به مامانم گفت: واسه خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #277
وقتی بتونم سیب زمینی سرخ کرده هامو با کسی شریک شم می فهمم که عاشق شدم.
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #278
روزی به لقمان هیچی نگفتند. همینطوری ساکت نگاهش کردند. آخر خودش خسته شد و گفت: «از بی ادبان!»
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #279
از دانشگاه برمی گشتم، تو تاکسی نشسته بودم، دوتا آقای مسن هم عقب نشسته بودن.
 
امضا : ملیکـا

ملیکـا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
7/10/21
ارسالی‌ها
675
پسندها
7,300
امتیازها
22,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #280
اگه زشتیم، حداقلش فتوشاپی نیستیم.
 
امضا : ملیکـا

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1,659
بازدیدها
58,677
پاسخ‌ها
20
بازدیدها
1,401
پاسخ‌ها
9,999
بازدیدها
171,716
پاسخ‌ها
23
بازدیدها
152
پاسخ‌ها
104
بازدیدها
3,519
پاسخ‌ها
280
بازدیدها
6,610

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا