متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار بیاید اینجا رمان‌ها و دلنوشته‌هاتون رو معرفی کنید که هم من بخونم هم بقیه...

  • نویسنده موضوع Armita.sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 110
  • بازدیدها 5,160
  • کاربران تگ شده هیچ

Narges Movahedi

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
287
پسندها
6,037
امتیازها
21,133
مدال‌ها
12
  • #21
سلام. خوب رمان من یه تراژدی قدیمیه! مال زمانی که ماها هنوز توش متولد نشده بودیم.
داستان روایت‌هایی از زندگی که تک تکشون روی زندگی بقیه تاثیر میذاره.
خوشحال میشم بخونید...
 
امضا : Narges Movahedi

Armita.sh

پرسنل مدیریت
مدیر تالار تیزر رمان
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,399
پسندها
20,101
امتیازها
46,373
مدال‌ها
42
سن
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
سلام. خوب رمان من یه تراژدی قدیمیه! مال زمانی که ماها هنوز توش متولد نشده بودیم.
داستان روایت‌هایی از زندگی که تک تکشون روی زندگی بقیه تاثیر میذاره.
خوشحال میشم بخونید...
رمان گرگ آسمونی
روایت دختری گرگینه که آمریکایی هستش که
توی ایران با پسری که از مشکلات روانی رنج میبره زندگی می‌کنه که... .
خوشحال میشم بخونی و نظرتو بگییی:)
رمان شما رو از قبل دنبال می‌کردم، به نظرم برای شروع قلمتون خیلی خوبه...
[QUOTE="Ghazal.M, post: 1451008, member...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mseh

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
129
پسندها
800
امتیازها
5,003
مدال‌ها
6
  • #23
رمان من آفلاین هست وقتی تموم بشه در انجمن می‌گذارمش.

خیال پرست

داستان زندگی شاید هیچ کس نباشد، ولی داستان زندگی وصال هست. مردی که محبت ندیده و بلد نیست مهربان باشد.
او یک درد بزرگ دارد که فقط با دوری و دوری درمان می‌شود.
وصال حالا کینه درون قلبش را بار دیگر پرورش می‌دهد و دامن هیچ کس جز خودش را نمی‌گیرد و همین او را در باتلاق تداعی غم فرو می‌برد... ‌‌.

قسمتی از متن رمان...

گفت و چشم‌های تب‌دارش را بست پشت‌ پلک‌های خسته‌اش باز زن بود و آن چادر مشکی رقصانِ روی سرش.
- حالت خوبه وصال؟!
جوابی به سوال‌ بهداد متعجب و نگران نداد. پا از ماشین بیرون گذاشت و خودش را با عجله به خانه رساند.
سرش در حال انفجار بود و روحش درد می‌کرد همانند کسی که از دره‌ای پرت شده بود.
کلید خانه را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

میم پناه

نویسنده افتخاری
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,257
پسندها
85,721
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
29
  • #24
یاخیرالحافظین

سلام به روی ماهتون
حال دلتون خوب

"دخترها همیشه مقصرند!"، قصه‌ی همه‌ی دخترهایی که هر کجا و با هر ظاهر و سواد و جایگاه و... حقشون زیرپا گذاشته میشه. جملاتی بهشون دیکته میشه و نسل به نسل به دخترهایی بعدی می‌رسه که ردّی از انصاف ندارن. قصه‌ی نجلاس که تلاش می‌کنه به روش خودش و به اندازه‌ای که دستش می‌رسه کاری بکنه.
نجلایی که فکر نمی‌کنه مسافرهایی که تازه بارشون رو تو بیمارستان "شِفا" زمین گذاشتن، آدم‌های مهمی باشن ولی کی می‌دونه چی پیش میاد؟

"دوست‌نداشتنت مبارک" هم قصه‌ی نهال و آدم‌هاییه که هر کدومشون به نوعی از روزگار زخم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : میم پناه

Mahtab Rezayat

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
672
پسندها
7,863
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
18
  • #25
ترجمه یه داستانه که شخصیت اصلیش خیلی درس نخونه و فاز تینیجر داره. البته تازه شروعش کردم. هفته‌ای یه پارت می‌ذارم.
 
امضا : Mahtab Rezayat

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,156
پسندها
43,225
امتیازها
59,573
مدال‌ها
20
سن
28
  • #26
قصه طاق فلک قصه نیکداد رو نشون میده که با مادری زندگی میکنن که با مشکلات روحی زیادی دست و پنجه نرم می‌کنه و گذشته‌ای که باعث این مشکلات روحی مرضیه شدن بعد پونزده سال از زیر خاکستر بیرون می‌آید و طاقت خیلی ها رو طاق میکنه ...
ممنون برای زدن این تاپیک عزیزم :458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac: :rose:
 
امضا : Mahdiye sajdeh

ساپورا

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
262
پسندها
1,462
امتیازها
10,133
مدال‌ها
10
  • #27
نیاز به توضیح بیشتری نیست از اسمش پیداست سال‌هاست که زنها مرده‌اند:458083-4185d00c33d822db61caa9316fe525d5:

سالهاست که زندگیمون بوی تَحفن میداد و ما مرده‌هایی بیش نبودیم. یک عمر گذشته؛ ولی هم‌چنان پرده‌ی سیاه خونه‌ی ما سیاه باقی مونده و تاریکی؛ آن‌چنان جا خشک کرده که با خودمون هم قهر کردیم. از بس که فریادها رو نادیده گرفتیم و چشمامون و رو به همه چی بستیم.
قلب‌هامون؛ مثل سنگی، سفت و سخت شد. بدون اینکه خودمون بخوایم.
نه زندگی معنایی‌ می‌تونست داشته باشه
نه عشق و نه پدر... .

رمان سال‌هاست که زنها مرده ‌اند/ ساپورا کاربر انجمن یک رمان
 
امضا : ساپورا

Nafise amirlatifi

پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,058
پسندها
13,821
امتیازها
33,373
مدال‌ها
20
  • مدیر
  • #28
سیاه برف یک رمان نیست.
درسِ! درسی که اگه یاد بگیریم میتونه زندگی خیلی از ما دخترای کم تجربه رو عوض کنه. سیاه برفِ من حاصل چندسال تجربه‌س، اون چندین و چندتا احساسِ بدِ واقعیِ که تجربه شده.
اون فقط یه رمان نیست.


برش ساده‌ای از سیاه برف:

متوجه معذب بودنم نشد که دوباره دستشو با فاصله کنار دستم نگه‌داشت. پوست من دو درجه تیره‌تر از اون پسر خوش قد و بالا بود.
- برفین مثل برف سفید نیست. اون یه برف سبزه‌س.
نگاه شیطونش دوخته شد توی چشم‌هام و من صدای قلبمو از ته حلقم می‌شنیدم وقتی که گفت:
- میخوام‌ بهش بگم سیاه برف!
 
آخرین ویرایش
امضا : Nafise amirlatifi

.Delvin.

نو ورود
سطح
8
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
764
امتیازها
6,248
مدال‌ها
7
  • #29
حس تلخ نا امیدی را چشیده‌ای؟
حس سیاهی و به ته خط رسیدن را چطور؟
شده است به ته خط رسیده باشی اما همه انتظار شروع از تو داشته باشند؟
گاهی با خود فکر می‌کنم، هنگامی که داشتند سرنوشتم را می‌نوشتند مرکب سیاه رنگی بر روی کاغذ زندگی‌ام ریخته و آن را سیاه کرده. سیاهِ سیاه!
اینک من آگرینم، آگرینی که هم خود را سوزاند و هم دیگران را!
منتظر نگاه گرمتون هستم :tender:
 

Armita.sh

پرسنل مدیریت
مدیر تالار تیزر رمان
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,399
پسندها
20,101
امتیازها
46,373
مدال‌ها
42
سن
15
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #30
رمان من آفلاین هست وقتی تموم بشه در انجمن می‌گذارمش.

خیال پرست

داستان زندگی شاید هیچ کس نباشد، ولی داستان زندگی وصال هست. مردی که محبت ندیده و بلد نیست مهربان باشد.
او یک درد بزرگ دارد که فقط با دوری و دوری درمان می‌شود.
وصال حالا کینه درون قلبش را بار دیگر پرورش می‌دهد و دامن هیچ کس جز خودش را نمی‌گیرد و همین او را در باتلاق تداعی غم فرو می‌برد... ‌‌.

قسمتی از متن رمان...

گفت و چشم‌های تب‌دارش را بست پشت‌ پلک‌های خسته‌اش باز زن بود و آن چادر مشکی رقصانِ روی سرش.
- حالت خوبه وصال؟!
جوابی به سوال‌ بهداد متعجب و نگران نداد. پا از ماشین بیرون گذاشت و خودش را با عجله به خانه رساند.
سرش در حال انفجار بود و روحش درد می‌کرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا