داستان داستان | سری داستان‎‌‌های ترسناک

  • نویسنده موضوع Amin~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 111
  • بازدیدها 4,424
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #11
پدرم عاشق عروسک دست سازش بود. عروسک هم عاشق پدرم بود. همه چیز خوب پیش میرفت تا روزی که عروسک تصمیم گرفت زنده شه!!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #12
شب بود نمیتونستم بخوابم صدای گریه های دخترم اجازه ی خواب به من نمیداد. سر قبرش رفتم و ازش خواستم بس کنه ولی اون همینطور ادامه میداد.
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #13
بچم رو بغل کردم و توی تختش گذاشتم که بهم گفت:بابایی زیر تخت رو نگاه کن هیولا نباشه منم واسه اینکه آرومش کنم زیرتخت رو نگاه کردم.زیر تخت بچمو دیدم که بهم گفت:
بابایی یکی رو تخت منه!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #14
نور لامپ چشمامو اذیت میکرد صدا زدم
مامان لامپو خاموش کن. ینفر گف باشه
لامپ خاموش شد که یهو یادم اومد من امروز خونه تنهام...
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #15
00:00
من همیشه فکر می کردم گربه من یه مشکلی داره، آخه همیشه بهم ذل می زد تا اینکه یه بار که دقت کردم فهمیدم همیشه به پشت سر من زل میزده

گوربه‌ها رو جدی بگیرین...
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #16
شنیده بودم اگه 10 دقیقه به آینه زل بزنی یه چهره دیگه به جای صورت خودت میبینی!
اما من همیشه توی چند ثانیه اول اون چهره رو میبینم...
اون همیشه به من لبخند میزد در حالی که من لبخندی به لب نداشتم
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده برتر + ناظر آزمایشی
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,135
پسندها
41,122
امتیازها
96,873
مدال‌ها
46
سطح
42
 
  • مدیر
  • #17

اون همیشه میترسید که زیر تختشم و پتو رو سریع میکشید رو خودش...
ولی اون هیچوقت نفهمید که من بالای سرشم نه زیر تختش
 
امضا : Kalŏn

untitled

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,161
پسندها
36,193
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • #18
به سمت آینه رفت.
از نظرش خیلی زیبا بود؛
چشمان آبی غرق کننده، صورت کشیده و باریک.
اما این انعکاس خودش نبود.
دستم رو به سمتش بردم و توی آینه کشیدمش:
"به دنیای من خوش اومدی".
 
امضا : untitled

untitled

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,161
پسندها
36,193
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • #19
روز هالووین در شهر فردریکا، چند نفر با ماشین از کنار جسدی که از یک درخت آویزان شده بود گذشتند و فکر کردند که یک تزئین ساده مربوط به جشن هالووین است. این جسد متعلق به یک زن ۴۲ ساله محلی بود. او چندین ساعت در آنجا آویزان بود تا اینکه مردم متوجه شدند که این یک دکوراسیون هالووین نیست. پلیس معتقد بود که این زن از درخت بالا رفته و خود را حلق آویز کرده است.
 
امضا : untitled

untitled

مدیر بازنشسته تالار وحشت + خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
12/7/21
ارسالی‌ها
4,161
پسندها
36,193
امتیازها
74,373
مدال‌ها
37
سطح
35
 
  • #20
آدم‌ها همیشه راحت اعتماد می‌کنن. کافیه فکر کنن روشون کراش داری تا به این نتیجه برسن که اشکالی نداره اگه به خونه‌شون دعوتت کنن". با لبخند به انسانِ ترسیده‌ی مقابلم نگاه کردم و بهش نزدیک‌تر شدم:
"این دلیلیه که خونواده‌ت توسط یه خون‌آشام قتل عام شدن‌"
به چاقوی توی دستش اشاره کردم و بعد توی چشم‌هاش خیره شدم
و تلقین رو شروع کردم:
"نیمه م**س.ت بودی و برادرت باهات دعوا کرد، برای همین عصبی شدی و با چاقو اون رو کشتی. بعدش از واکنش اعضای خونواده‌ت ترسیدی و اون‌ها رو هم کشتی.
من رو نمیشناسی و هیچی درباره‌ی من یادت نمیاد.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : untitled
عقب
بالا