نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان بست نشین خیابان‌ها | مهدیه سجده کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mahdiye sajdeh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,158
  • کاربران تگ شده هیچ

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,188
پسندها
43,944
امتیازها
59,573
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #11
با وجود آدمی مثل من، هم خودم و هم بقیه عالی هستند:1044043110:
بله بله صدرصد
بنظر که آدم شده‌ام و آن شمشیرم را برای جبهه دخترهای قصه غلاف کرده‌ام. اکنون برو و برای خودت خوش باش:batting-eyelashes:
خداروشکر خداروشکرررر خوشحالممم
افرین واقعا
بودم! رو نمی‌کردم:parting:
همون میگمممم
جوکر هم در اوج منفوریت، محبوب بود و در آخر مرد! هرچند، آن مردک نچسب اصلا به پای جوکر نمی‌رسد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahdiye sajdeh
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] Pingu

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,333
پسندها
25,259
امتیازها
83,373
مدال‌ها
54
  • مدیر
  • #12
سلتم عزیز دلم. خوبی که ان‌شالله؟
حقیقتاً من که مات قلمتم. دروغ نگم؛ ولی چنان که می‌نویسی ادم محوش می‌شه، محو کلمات و روایتایی که تو پارتات جا میدی.
من هر وقت می‌خونم خودم رو جای شخصیت اصلی می‌بینم. مهدیه یه دختر ساده و بی‌شیله پیله‌س، عاشق شخصیت میکائیلم، خیلی خوشبین و مثبته. آدم با این شخصیت اون بزرگنمایی تم سیاه رمان رو کمتر می‌بینه.
شخیصت پردازیت عالی بود. اون مهدیه که غرور و ترس و... انقدر واضح بود و یا آرزو جونم که اینقدر معصومه یا مهدی تخس که حالا بزرگ شده و فمر میکنه دیگه آقابالاسر شه، و این میکائیل که دیگه نگم. اون فرهان دیوونه که الان که پارت شصتم هنوزم برام دیوونگیش سواله.
قبلش یه توضیحی بدم، من انقدر درمورد این شخصیت کنجکاو بودم واسه پارت بعدت ثانیه شماری می‌کردم. همش می‌گفتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حصار آبی

Armita.sh

پرسنل مدیریت
مدیر تالار تیزر رمان
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,406
پسندها
20,298
امتیازها
46,373
مدال‌ها
42
  • مدیر
  • #13
سلاااام به هنرمند زیبا:)
راستش من از قبل رمان رو دنبال می‌کردم ولی پای همخوانی که اومد وسط و باید نظرم رو می‌گفتم رفتم یه بار دیگه پارتای اول رو بخونم«ماهی هم خودتونید=» ولی خب دوباره نشستم همه رو تا آخر خوندم:/
با وجود اینکه با مهدیه بیشتر ارتباط گرفتم ولی میکی جووون رو بیشتر دوست دارم؛ ولی خب اینکه همیشه نیمۀ پر لیوان رو هم می‌بینه یکم حرص درباره.
عاشق توصیفاتتونم، زیرکانه‌ترین توصیفات شما برای چهرۀ افرادی که مخاطب در طول زمان می‌تونه بعد از خوندن ده یا نهایتا یازده پارت با چهرۀ مهدیه و میکائیل آشنا میشه.
دیگه بخوام ادامه بدم حرفام تکراری میشه؛) خودتون از اینکه چقدر ماه و خوش‌قلم هستید باخبرید دیگه؟
قدر خودتون رو یه دنیا بدونید...
در پناه خدا:)
 

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,420
پسندها
26,234
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
  • مدیر
  • #14
هوالحق
حرف داشتن تو رمان‌ها همیشه برای من یکی لذت بخش بوده، فارغ ازتمام پای بست این خانه و کاشانه! فارغ از توصیف و شخصیت و پیرنگ و همه بساطی که یه رمان داره. اینکه ته این همه کلمه یه حرفی، یه راهی، یه چاهی رو آدم بفهمه رو من یکی دوست دارم. بست نشین هم همینه. یه حرفی داره که بزنه. جامعه و کاراکتر ها سر جای خودشونن و البته مسئله نداری که قصه آدمای زیادیه و خواهد بود. گرچه محوریت داره این ولی خیلی بولد شده، همه ما میگیریم بدون پول چه مکافاتیه اما هممون هم شده گاهی یه صحنه ای یه چیز کوچیکی اونقدر حس ناب خوشی داده که گفتیم پول کیلو چنده
بین همه اون کاراکتر شاید عجیب باشه ولی من فرهان رو بیشتر دوست دارم. گرچه علی رغم اون همه تاکیدش که من آدم بده نیستم درصد بدی خونش زده بالا. و اینکه این معتاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : روحـــناهی

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,188
پسندها
43,944
امتیازها
59,573
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #15
سلتم عزیز دلم. خوبی که ان‌شالله؟
سلام عزیزدلم خوبم خداروشکر تو خوبی مهربون؟
حقیقتاً من که مات قلمتم. دروغ نگم؛ ولی چنان که می‌نویسی ادم محوش می‌شه، محو کلمات و روایتایی که تو پارتات جا میدی.
عزیزدلی واقعا خوشحالم مه به دلت نشسته و قصه رو دوست داشتی
من هر وقت می‌خونم خودم رو جای شخصیت اصلی می‌بینم. مهدیه یه دختر ساده و بی‌شیله پیله‌س، عاشق شخصیت میکائیلم، خیلی خوشبین و مثبته. آدم با این شخصیت اون بزرگنمایی تم سیاه رمان رو کمتر می‌بینه.
تمام سعی خودم رو کردم که با کارکترا دردای جامعه رو تو جلد روزمرگی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahdiye sajdeh

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,188
پسندها
43,944
امتیازها
59,573
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #16
سلاااام به هنرمند زیبا:)
سلام عزیزم زیبایی از خودته.
راستش من از قبل رمان رو دنبال می‌کردم ولی پای همخوانی که اومد وسط و باید نظرم رو می‌گفتم رفتم یه بار دیگه پارتای اول رو بخونم«ماهی هم خودتونید
ممنونم که بازم همراهم شدی مهربون
ولی خب دوباره نشستم همه رو تا آخر خوندم:/
لطف کردی آرمیتا جان
با وجود اینکه با مهدیه بیشتر ارتباط گرفتم ولی میکی جووون رو بیشتر دوست دارم؛ ولی خب اینکه همیشه نیمۀ پر لیوان رو هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahdiye sajdeh

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,188
پسندها
43,944
امتیازها
59,573
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #17
هوالحق
حرف داشتن تو رمان‌ها همیشه برای من یکی لذت بخش بوده، فارغ ازتمام پای بست این خانه و کاشانه! فارغ از توصیف و شخصیت و پیرنگ و همه بساطی که یه رمان داره. اینکه ته این همه کلمه یه حرفی، یه راهی، یه چاهی رو آدم بفهمه رو من یکی دوست دارم. بست نشین هم همینه. یه حرفی داره که بزنه. جامعه و کاراکتر ها سر جای خودشونن و البته مسئله نداری که قصه آدمای زیادیه و خواهد بود.
سلام عزیزم ممنونم از همراهیت و ذوق زده شدم که کل قصه رو مطالعه کردید :458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac::intlove:
گرچه محوریت داره این ولی خیلی بولد شده، همه ما میگیریم بدون پول چه مکافاتیه اما هممون هم شده گاهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahdiye sajdeh

P A R I S A

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
914
پسندها
18,570
امتیازها
40,273
مدال‌ها
31
  • #18
سلام عزیزم خوبی؟
من تقربیا نصف رمان رو خوندم و خیلی دوسش داشتم مخصوصاً توصیفاتی که میگفتی دقیقا توی ذهن من نقش میبست و باعث میشد خودمو جای اون شخصیت رمان بزارم.
نکته‌ی دیگه‌ای که دوست داشتم این بود که بعضی جاهاش که کلمات ادبی که شاید خیلیا معنی‌ اون رو ندونن علامت گذاری کرده بودی و اخرش در مورد اون کلمه توضیح میدادی.
از شخصیت های خیلی خوشم اومد دختر داستان لوس نبود و اینو شدید دوست داشتم.
اول کار که اومدم و مقدمه رو خوندم هنگ کردم و گفتم که عمرا از این رمان چیزی بفهمم که حتما از واژه‌های دشوار و سخت استفاده کردی ولی بعدش متوجه شدم که نه اتفاقا خیلیم زیبا و روان نوشتی!
خلاصه که برات بهترین هارو ارزو میکنم
در اولین فرصت پست های اخر رو هم میخونم
 
امضا : P A R I S A

FATEMEH ASADYAN

مدیر بازنشسته
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,214
پسندها
26,265
امتیازها
51,373
مدال‌ها
45
  • #19
سلام نویسنده‌ی عزیز و خوش قلم
من چیزی که خیلی دوست داشتم و خوشم اومد ازش فضای داستان و پرداختن به جزئیات بود و شاید بعضی بگن زیاد داخل جزئیات ریز نشین اما برای من خیلی حس خوبی رو القا کرد و به دلم نشست.
مثلا اونجایی که گفت دست برد به پیشونی و پرزهای بورش خیلی قشنگ توصیف کرده بودی اون پارت رو و یا مثلا اینکه با مالش لاله‌ی گوش آرزو اونو از خواب بیدار کرد یه حسی به آدم القا میکنه انگار تو واقعیت بیشتریه
اینکه پاورقی داری و کلمات رو با معنی و مفهومش برای خواننده می‌ذاری خیلی کمک بزرگی به خواننده میشه و دستت درد نکنه از این بابت
ان‌شاءالله که قلمت همیشه مانا و جاوید
 

Mahdiye sajdeh

نویسنده افتخاری
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,188
پسندها
43,944
امتیازها
59,573
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #20
سلام عزیزم خوبی؟
من تقربیا نصف رمان رو خوندم و خیلی دوسش داشتم مخصوصاً توصیفاتی که میگفتی دقیقا توی ذهن من نقش میبست و باعث میشد خودمو جای اون شخصیت رمان بزارم.
نکته‌ی دیگه‌ای که دوست داشتم این بود که بعضی جاهاش که کلمات ادبی که شاید خیلیا معنی‌ اون رو ندونن علامت گذاری کرده بودی و اخرش در مورد اون کلمه توضیح میدادی.
از شخصیت های خیلی خوشم اومد دختر داستان لوس نبود و اینو شدید دوست داشتم.
اول کار که اومدم و مقدمه رو خوندم هنگ کردم و گفتم که عمرا از این رمان چیزی بفهمم که حتما از واژه‌های دشوار و سخت استفاده کردی ولی بعدش متوجه شدم که نه اتفاقا خیلیم زیبا و روان نوشتی!
خلاصه که برات بهترین هارو ارزو میکنم
در اولین فرصت پست های اخر رو هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahdiye sajdeh

موضوعات مشابه

عقب
بالا