- ارسالیها
- 136
- پسندها
- 1,183
- امتیازها
- 8,003
- مدالها
- 7
- سن
- 20
- نویسنده موضوع
- #11
صدای پای تو
صدا پای تورا شنیده بودم
صدای پای تو،
از حوالی شهر حقیقت
می آمد؛
همانقدر کوبنده!
همانقدر پایدار!
که هیچ خیالی
آن را در شبنم زندگی، محو نکند!
صدای پای تو را از همان ابتدا
از همان روز هایی که نبض زندگی،
در میان رگ هایم جاری شد،
شنیده بودم.
و حسی شبیه یک میوه ی نارس بکر
مرا در برگرفت.
آن روز ها نمی دانستم؛
صدای پای تو، از شهر حقیقت،
بشود کابوس این روز های من!
صدا پای تورا شنیده بودم
صدای پای تو،
از حوالی شهر حقیقت
می آمد؛
همانقدر کوبنده!
همانقدر پایدار!
که هیچ خیالی
آن را در شبنم زندگی، محو نکند!
صدای پای تو را از همان ابتدا
از همان روز هایی که نبض زندگی،
در میان رگ هایم جاری شد،
شنیده بودم.
و حسی شبیه یک میوه ی نارس بکر
مرا در برگرفت.
آن روز ها نمی دانستم؛
صدای پای تو، از شهر حقیقت،
بشود کابوس این روز های من!
آخرین ویرایش