مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aida81

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/9/18
ارسالی‌ها
3
پسندها
18
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #1,471
سلام دوستان دنبال دوتا رمان میگردم:
اولیش یک دختری بود که نمیدونم به جای کی رفت جنگ بعدش اسیر شد و یکی از بالادستیای دشمن دختره رو زن خودش کرد دخترم حافظش رو از دست داده بود.
رمان دوم:یک پسره ای بود که با دختره تو مهمونی اشنا شد دختره هم اهل این مهمونی ها نبود.فقط یادمه وقتی ازدواج کردن یک بار پسره اشتباها فکر کرد دختره حاملس و زدش بعدش فهمیدن بیمارستان اشتباهی گفته.
ممنون میشم راهنمایی کنید.
فکر کنم رمان اول هویت پنهان باشه
 
آخرین ویرایش

melody84

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/8/20
ارسالی‌ها
9
پسندها
4
امتیازها
3
سن
19
سطح
0
 
  • #1,472
سلام
من پارسال یه رمان که خانواده پدری دختره که اسمش سایه هستش رو میزارن پرورشگاه بعد چندسال تو پرورشگاه عاشق میشه پسره هم درخواست ازدواج میده ولی شبش نگهبان پرورشگاه م**س.ت میکنه به سایه ت*جاوز میکنه بعد این اتفاق فرار میکنه ولی تصادف میکنه و بعد بهوش اومدنش پیرمرد کمکش میکنه درس ببخونه فامیلیش هم عوض میکنه بعد چند سال برا انتقام برمیگرده

.همچین رمانی میشناسین؟؟!!
اگه کسی همچین رمانی خونده بگه
 

Mitra=/

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,473
سلام من دنباله این رمانم اگه کسی اسمه این رمانو میدونه لطفا اسمشو بگه اینم‌خلاصش :458042-4a1d0d9769a8c6431aded852c406c821:
یه دختره بود ت خانواده مذهبی بود بعد با دوس پسرش رابطه داشت پسرم ولش کرد بعد دختره به یه پسره پول داد که باهاش ازدواج کنه بعد فهمید پدر اون دختر پدرش بوده مادر پدرش خواهر برادرن نمیدونستن که خواهر برادر
 

pr!ncess

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
15
پسندها
14
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,474
سلام،دنبال رمانیم که دختره توی بهزیستی فک کنم بزرگ شده بود و ناراحتی قلبی داشت و با یه دکتر ازدواج کرده بود ولی شوهرش اونو نمیخواست و دختره رو مجبور کرد که طلاق بگیره و بعد طلاق دختره تو خونه یکی از مربیای بهزیستی زندگی میکرد که مربی یه پسر داشت که مثل برادر بود برای دختره و دختره هم عروسک درست میکرد و میفروخت تا خرجش در بیاد،،بعدش پسر مربیه با دخترخاله شوهر سابق دختر ازدواج میکنه و این دو دوباره همدیگرو میبینن و پسره پشیمونه و میخواد که دختره برگرده و آخر هم دوباره برمیگردن،یه تیکشم این بود که یه چشن برای بچه های بهزیستی برگزار کرده بودن که دختره لباس فیل فک کنم پوشیده بود و پسره هم همراه خواهرزادهاش شرکت کرد توی این جشن
 

Adamak

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,475
سلام تروخدا اگه اسم این رمانو میدونید بگید راجب یه دختره که به زور خانوادشو راضی میکنه میاد تهران خونه میگیره بعد میبینه یه پسرم هست کلی باهم کل کل میکنن که اینجا خونه منه که دختره میفهمه پسره روحه خلاصه اینا عاشق هم میشن ولی پسره بیدار میشه و میره تو جسمش ولی دختررو یادش نمیاد ممنون میشم اسمشو بگید
 

Adamak

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,476
سلام دوستان ی رمان بود...
دختره با صحنه ای مواجه میشه و حالش بد میشه و میبینه ک یک سگ کله ی گربه رو کنده.....
بعد فک کنم ب عنوان پرستار ی بچه تو اون خونه ساکن میشه....
کسی اسمش یادش هست؟
کوه غرور فکر میکنم باشه چک کن
 

pr!ncess

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
15
پسندها
14
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,477
سلام دوستان یک رمان را چند سال پیش خواندم مردی بود که در گذشته نمی دانم چه مشکلی داشت که ناراحت و خشک بود با یک دختر آشنا می شود با هم ازدواج می کنند زندگی عاشقانه ای دارند برادر دختر با خواهر پسر عقد می کنند پیوندشان محکم تر می شود تا اینکه عکس و فیلمی به دست شوهر و برادر دختر می رسد که زنش خ**یا*نت می کنند برادر و شوهرش ابتدا قبول نمی کنند ولی مدارک خیلی محکم حتی پلیس هم می گوید فیلم و عکس ها واقعی هستند شوهرش طلاقش نمی دهدولی در خانه اش هم راهش نمی دهد و برادر و خانواده به دختره توهین و سخت می گیرند عروس خانواده به طرفداری برادرش همه اش توهین و سخت می گیرد به خانواده شوهرش هر روز به خانه برادرش می رود و به زنش نفرین می کند ولی او هنوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Adamak

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
18/8/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,478
سلام رفقا. رمانی که من اسمش یادم نیست یه رمان خیلی باحال بود. دختره اصفهان زندگی میکرد با مادرش و چندتا برادر ناتنیش. تو کنکور پزشکی تهران قبول میشه و با کلی شرط و شروط میاد تهران برای تحصیل و یه خونه مجردی هم میگیره. وقتی وارد خونه میشه میبینه یه مرد اونجاس و کلی باهم کل میندازن که اینجا خونه من اون میگه نه خونه منه. خلاصه جونم واستون بگه دختره بعد کلی کل کل و فلان میفهمه پسره روحه و فقط این دختره میبیندش اوایلش هم ولی میترسه و جیغ جیغ میکنه. پسرع خودشم نمیدونه روحه و وقتی میفهمه کلی دپرس میشه. و از دختره میخواد کمکش کنه تا جسمش رو پیدا کنه. تا اینکه دختره تو بیمارستانی مشغول به کار میشه و جسم پسرع رو پیدا میکنه. ولی این دوتا عاشق هم شدن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Faryad.khamoush

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/8/20
ارسالی‌ها
22
پسندها
46
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,480
سلام دوستان،
رمانی بود که پدر دختر معتاد بود و دختر را فروخت...
دختر بعد از چند وقت مواد فروش شد و....
بعدا ازدواج کرد و پدرش از شوهر دخترش پول میگرفت تا مواد بخرد....
کسی اسمش رو میدونع؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا