متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان زمزمهی تپه‌های تنگستان| hesarabi1399 / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 267
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg



با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

goldenrose

نو ورود
سطح
11
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
5,144
امتیازها
20,483
مدال‌ها
8
  • #2
به نام خدا

سلام عزیزم



#پارت 7

سرم را پایین انداختم و (ویرگول) شیر آب را بستم و یکبار دیگر به سرمای عجیب اینجا لعنت فرستادم. وسط تابستان چرا باید انقدر هوا سرد باشد که لرز به تنم بنشیند؟ بابا به سمت ماشین می‌رفت که صدایش زدم. برگشت و با همان اخم‌های در هم نگاهم کرد: (دو نقطه نیاز نیست چون گوینده حامده نه پدرش)
- اهالی چرا تو حیاط آب کشیدن؟
بابا نگاهی به دیوار کوتاه حیاط انداخت و گفت: (جواب داد بهتره و این که لطفا لحن شخصیت ها رو هم توصیف کنید.)
- اُس ممد می‌گفت برای ساختن دیوار به آب نیاز داشتن، برای همین آب کشیدن.
یک تای ابرویم بالا پرید و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Ghasedak.

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
3,073
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
  • مدیر
  • #3
نقد همراه رمان زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان

پارت 17
کنار سینی صبحانه نشستم و مشغول (
خوردن) شدم. لا (منظورتون با است؟)یاد بچه‌ها نگاه گذرایی به سرتاسر هال انداختم . با صدایی آرام پرسیدم:
- کجان؟
مامان آهی کشید و سرش را به زیر انداخت. موهای کوتاه‌ش روی شانه‌ای (
شانه‌های) کوچکش افتاد. آنها را بالا زد؛ (با دست آنها را پشت گوشش زد )ولی، فایده‌ای نداشت. چشمان درشت [COLOR=rgb(0, 0...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Asalr.zn

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
281
پسندها
3,539
امتیازها
16,513
مدال‌ها
16
  • #4
•[به نام یگانه هستی بخش
نقد رمان زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان]•

نویسنده: حصار آبی hesarabi1399
#27

وحشت زده عقب رفتم. عقم گرفته بود و دلپیچه‌ام شدت گرفته بود. زن «می‌شد برای ارتباط بهتر با شخصیت و متن، توصیفی از چهره‌ی دهشتناک زن داشته باشید، به عنوان مثال: موهای پراکنده و خونین یا سیه‌رنگ، چشمانی که عنبیه‌ی آن‌ها به سفیدی می‌زند و سرخی دورشان که بیم را به بند بند وجودت تزریق می‌کنند.» از جا پرید و وحشیانه و با جیغ‌هایی گوش خراش به سمتم هجوم آورد. او خود را به فنس‌ها کوبید. یکی از دست‌هایش«یا در این قسمت "یکی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Asalr.zn

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,310
پسندها
25,054
امتیازها
83,373
مدال‌ها
53
  • مدیر
  • #5
عزیزای دلم، من نمی‌دونم چرا وقتی چنین نقد زیبایی رو برای رمانم انجام دادید، حالا متوجهش شدم. خسته نباشید بابت وقت و انرژی‌ای که گذاشتید، موقع وبرایش همه رو در نظر می‌گیرم. بازم مرسی.
درمورد نرده، من منظورم از فنس، اون توری‌های مشبک و فلزی بود که مثل حصاز قسمت جلویی خونه رو گرفتن. نرده به من حس تیرک و پرچین رو میده.
 
امضا : حصار آبی

Asalr.zn

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
281
پسندها
3,539
امتیازها
16,513
مدال‌ها
16
  • #6
عزیزای دلم، من نمی‌دونم چرا وقتی چنین نقد زیبایی رو برای رمانم انجام دادید، حالا متوجهش شدم. خسته نباشید بابت وقت و انرژی‌ای که گذاشتید، موقع وبرایش همه رو در نظر می‌گیرم. بازم مرسی.
موفق باشی زیبا:458209-f12060c2c913aba8ccc50517d4698098:(("
 
امضا : Asalr.zn
عقب
بالا