- ارسالیها
- 652
- پسندها
- 8,028
- امتیازها
- 24,973
- مدالها
- 16
- سن
- 20
- نویسنده موضوع
- #51
از قبر برگشتم دیدم مقامامو مصادره کردن
خوبه رمانمو متروکه نکردن واهای
رمانای جدیدو تگ کنیم خون گریه کنید
خوبه رمانمو متروکه نکردن واهای
رمانای جدیدو تگ کنیم خون گریه کنید
در حال تایپ | رمان قلمروی درندگان | سارا بهار کاربر انجمن یک رمان
کد رمان: 5420 ناظر: Ghasedak. خلاصه: نیلگون و رُزالین بی خبر از گذشته و آینده، وارد مسیری میشن که زندگی آروم و نُرمالشون رو تغییر میده... تغییری نزدیک به واقعیت اما زاده تخیل! جهان در گروی ویروسی فجیع، آلفایی با قدرت طلسم شده، بتایی که باید از دوازده خوان هرکول بگذره برای شکستنِ طلسم... . ***...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | رمان چشمان تیره | پادشاه کاربر انجمن یک رمان
به نام خداوند جهان ها کد: 5100 ناظر: @ANAM CARA خلاصه: زندگی دختری که در سالهای گذشته خانوادهاش در اثر صحنهسازی به قتل رسیدن. دختری که در اثر کنجکاوی به سوی خطر پرواز میکند و در این راه متوجه چیزهای عجیبی میشود که باورش برای او سخت بود و حالا مجبور است با مشکلات دست و پنجه نرم کند و با...
forum.1roman.ir
فن فیکشن | فن فیکشن ومپایر خون آبی | آیناز فرزند ماه کاربر انجمن یک رمان
عنوان: ومپایر خون آبی نویسنده: آیناز، فرزند ماه ژانر: #ترسناک #درام #فانتزى #طنزسیاه #عاشقانه کد فن فیکشن: 56 ناظر: @Raha~r خلاصه: درمورد "جی هوپ" پسری که تو زندگیش سختیهای زیادی کشیده. اون رازهایی داره که حتی باعث ترس خودشم هست. بعد از آشنایی با دوستان جدیدش خصوصاٌ دختری که جی هوپ احساس...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | رمان میا دختر خونآشام | الناز بهبودی کاربر انجمن یک رمان
کد رمان: 5472 ناظر: @Mobina.yahyazade خلاصه: میا قسمتی از زندگیش خیلی سخت میگذره و اون رو از یک دختر قوی تبدیل به یک دختر ضعیف کرده؛ اما از طرفی عدهای خونآشام باید یک قربانی تحویل شخصی بدن و دست روی میا میذارن و برای آوردن اون پیش خودشون میا شرطی میذاره و پیشنهاد یکی از خونآشامها این بود...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | رمان منشور قدرت: سرزمین تاریان | ف.زینلی کاربر انجمن یک رمان
به نام خدای بخشنده مهربان کد رمان: 2502 ناظر: @Tanjiro★ خلاصه: من زندگی عادی داشتم که در پدر و مادر و دوستم خلاصه میشد تا اینکه یک فرد و یک اسم مرا به دنیایی برد که اسمش هم نامشخص و مبهم بود، تاریان! آنجا بود که من فهمیدم من یک منشورم، منشوری که انعکاس قدرت است و دشمنی دارد که میخواهد...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | رمان من لیلیث نیستم | اِلفلوکی کاربر انجمن یک رمان
کد رمان: 5459 ناظر: @Ellery خلاصه: شوق ماندن داشتم، اما توان نبرد نداشتم. اما با درد مرگ را صدا زدم. خاک را در آغوش کشیدم. اما زندگی مرا وادار کرد تا برگردم. برگردم و روبهرو شوم با سرنوشتی که دیگران برایم رقم زدند، تا آشوب را در این عالم به پا کنم. نویسنده: ² بسیاری از پارت ها بعداز نقد...
forum.1roman.ir
در حال تایپ | یورونا: سکوت سیاه | آستوریا کاربر انجمن یک رمان
کد رمان: 5471 ناظر رمان:@Tanjiro★ خلاصه: تاریخ نقطه ای است روی یک دایره که مدام حول یک محور می چرخد و تکرار می شود؛ مثل عقربه های ساعت که روی صفحه عدد دار حرکت می کنند، با این تفاوت که هر بار بازیگران مختلفی جای این عقره ها نشسته اند. اینسا هیچ گاه از خانه اش بیرون نرفته بود و حتی فکرش را هم...
forum.1roman.ir