لیدی دختری بود که به نظر بقیه افراد دیوانه وار به نظر میرسید. موهای فرفری آبی داشت که باعث شده بیشتر از سایر دختران محله به چشم بیاید. او یک رویا داشت و آن هم دریانورد شدن بود.
اما بسیاری به این رویاش شک کرده بودند و لیدی را خنثی میکردند. اما او با تمام قوا به این رویاش پایبند ماند. هر روز به دریا نگاه میکرد و به جایی که میتوانست دریانوردی را شروع کند، فکر میکرد.
او به پسری علاقهمند شده بود که به نام تام بود. تام تلاش کرد که او را از این رویای عجیبش منصرف کند اما او از دست خود نمیداد. به جای اینکه برای لیدی کندی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یه داستان درباره ی یه دختر که از زندگیش خسته شده و میخواد خودکشی کنه اما همون شب با یه پسر جذاب آشنا میشه و تصمیم میگیره بیشتر باهاش آشنا بشه اما این وسط یه سری چیزا میفهمه که حسابی جونش رو به خطر میندازه
داستان راجع به باشگاه ورزشی مرموزی که شهریه اش فقط ۲۵۰ تومنه و یکم مشکوکه.. یکی از پسرا برای علت این قیمت تخیلی قیام میکنه تا ببینه قضیه چیه که میفهمه این بدبختا پوشش بودن برای قاچاق آدامس بادکنکی با قابلیت صدای آهنگ ۶و۸
یروز اتفاقی همه آدامسا دست مردم میوفته و کل شهر میره رو هوا
یه داستان در مورد دوتا دوست به اسمهای ریانا و یاسی
ریانا خیلی یاسی رو اذیت میکنه و در آخر میکشتش بعدم میشنه براش هارهار گریه میکنه آخرشم بنویسه بر گرفته شده از واقعیتی تلخ.