• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه اول تراژدی رمان ریسمان کبود | ریحانه نصیری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع .REIHANEH.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 228
  • بازدیدها 11,586
  • کاربران تگ شده هیچ

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #131
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #132
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #133
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #134
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #135
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #136
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #137
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #138
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #139
علی که حالا مغزش در زبانش نبود و هیچ چیزش با یک دیگر جور در نمی‌آمد نفهمید که چگونه بی‌هیچ بالا و پایینی خودش را معرفی کرد و طاها را در جای خود میخکوب.
علی: «علی رستگار هستم».
طاها لبخندی بی‌جان زد و دستش را به آرامی فشرد.
طاها: «خوشبخت شدم جناب رستگار...در پناه خدا باشید».
علی بی‌هیچ درنگی به سمت در رفت و باز سر به خیابان گذاشت تا شهنواز را از یکی از کوچه‌های آن پیدا کند. اگر شهنواز را پیدا نمی‌کرد تمام مسیرهایی که کنده و کنار یک‌دیگر قرار داده بود؛ انتهایشان به یک جهنم وحشتناک می‌رسید که در آن نه اعتبار داشت نه نامی که بر جای بماند، حتی ثروتی هم که جمع کرده بود از بین می‌رفت و دیگر هیچ‌چیز در جای خود نمی‌نشست.
با بسته شدن در، طاها هم‌چون کوره‌ی آتش به سمت در خانه رفت و وقتی در باز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

.REIHANEH.

مدیر نقد + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
5/1/21
ارسالی‌ها
3,473
پسندها
44,914
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #140
((فصل ششم: دیوانه وَش))
دستش را بر روی زانوان او گذاشت و بر روی کمر خم شد. موهای بلند و پریشانش را صاف کرد و با صدای آرامی گفت:
- بلندشو جواهر...هنوز چندتا مغازه جلوتر و نپرسیدیم. بالاخره یک جا پیدا میشه برای ما!
جواهر دستش را بر روی ساعد او گذاشت و به هر سختی بود از جای خود بلند شد. گرمای وحشتناک تابستان بر فرق سرش برخورد می‌کرد و باعث می‌شد احساس خوبی پیدا نکند. دستان کوچکش عرق کرده بودند و دیگر توان راه رفتن نداشت. دو روزی می‌شد که چیز درست حسابی به‌جز غذا مانده‌های مردم نخورده بودند و همین باعث می‌شد جانی برای ادامه دادن نداشته باشند. می‌ترسیدند به خانه برگردند که نکند آن‌ها هم، هم‌چون مادرشان گیر پلیس بیفتند. جواهر لخ‌لخ کنان پشت سر او راه می‌رفت.
جواهر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا