دفتر درد و دل دفتر | دفتر درد و دل کاربر ف.سین

[F.Śin]

حسی که علاقه داری به «هیچ»... «هیچ‌کاری نکردن»، «هیچ موزیکی گوش ندادن»، «هیچ آرایشی نکردن»، «هیچ سخت‌گیری‌ای تو انتخاب لباس»، «هیچ فکری در مورد فکرِ دیگران نداشتن»، «شاید هیچ انگیزه‌ای برای گذروندن روز»... .
یه جورایی، تهی بودن از هر چیز.
حس عجیبیه که بالأخره یه جا تجربه‌ش کردیم، یا می‌کنیم:)))

چهارم آبان ماه ۱۴۰۲ | ۸:۴۲

 

[F.Śin]

بهم گفت: «شخصیت‌ِ ماها یه‌جوریه که آسیب می‌بینیم، آسیب نمی‌زنیم»
فقط گوش بودم و می‌شنیدم حرف‌هاشو.
گفت: «ببین آدمی که به روحت و روانت آسیب می‌زنه رو باید حذف کنی. روش‌و خط بکش، نه دورش‌و.»
سکوت بودم همچنان، ولی راست می‌گفت.
گاهی اوقات ما از زندگی این انتظار رو داریم که آدم‌های خوبی‌و سر راه‌مون قرار بده. شاید سرِ راه‌مونم قرار بده ها! ولی برای شخصیت‌هایی که بیشتر از خودشون به دیگران اهمیت میدن، این موضوع دردناکه که دیگران فقط به خودشون توجه کنن:)
بعد این‌طوری می‌شه که خودت رو خیلی اذیت می‌کنی، حرف نمی‌زنی، سکوت می‌کنی تا ناراحتی پیش نیاد ولی یه جمله رو اون لحظه به خودت بگو:
«تو مسئول احساس، منطق و طرزِ فکر دیگران نیستی، عزیزِ من!» و بدون که «هیچی مهم‌تر از تو نیست»...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[F.Śin]

از بیرون خوشحالم،
برای خودم وقت می‌ذارم،
کلی تجربه‌ی ریز و درشت داشتم،
کتاب می‌خونم،
گاهی خودکار وسیله‌ایه برای نقاشی‌های گوشه‌ی جزوه‌هام،
برای هفته‌م برنامه‌ریزی می‌کنم،
کارای عقب‌مونده‌مو انجام میدم،
به گل‌م می‌رسم و نگرانم خشک نشه،
آشپزی می‌کنم گاهی،
صحبت با خانواده جزو کارای روزانه‌م هست،
گاهی بی‌حوصله‌ام،
به خودم قول دادم ذهنمو مشغول چیزایی که نباید، نکنم...
من یه آدم خیلی معمولی‌ام و همه‌ی اینا به‌جای خود
اما
قلبم غمگینه:)

شاید واسه همینه بیدارم هنوز

[چهاردهم آبان ماه | ۳:۱۴...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[F.Śin]

دلم برای این‌جا بودن،
دلم برای نوشتن،
دلم برای شعر خوندن،
دلم برای فیلم دیدن،
دلم برای منِ پارسال که فارغ‌تر بود و کمتر دغدغه داشت،
خیلی تنگ شده:)
پاییز زیبا شروع می‌‌شه و با دلتنگی تموم می‌شه... .

[۲۵آذر | ۱۵:۵۰]

 

[F.Śin]

اگر خدا می‌خواست غم رو اندازه بگیره،
غمگین‌ترین قلب برای من بود... .
اگر می‌خواست میزان خستگی رو اندازه بگیره،
خسته‌ترین جسم رو من داشتم... .
اگر می‌خواست مقدارِ امید و انگیزه رو بسنجه،
من غریبه‌ترین دختر با “امید” بودم.
نمیاد کلمه... .
میزانِ معنای سکوت این دختر هم جای سنجش داره:)

ششم دی ماه | ۲۰:۰۷

 

[F.Śin]

یه روز علی‌رغمِ همه‌ی تلاشی که برای نگه‌داشتن آدم‌ها می‌کنی، مجبوری خودت این اجازه رو بدی که از زندگیت برن... .
شاید الان توی تصورت، حرفِ من خیلی عجیب باشه.
شاید با خودت بگی تمامِ انرژی، وقت و نیروت رو می‌ذاری تا این اتفاق نیفته اما ببخشید عزیزِ من... ببخشید که انقدر رُک و راست بهت می‌گم که هر چیزی که مربوط به سایر آدم‌هاست، از کنترل تو خارجه!
اتفاقی که تمام همتت رو براش گذاشتی تا محقق نشه، درست همون زمانی که براش مشخص شده، رُخ میده.
این تقصیر تو نیست،
تقصیرِ سایر آدم‌ها هم نیست... .
فقط باید بپذیری تو آدمِ زندگی بعضی‌ها نیستی. باید با خودت تکرار کنی، نمی‌تونی همه رو نگه داری. باید باور داشته باشی هر چیزی صرفاً با تلاشِ...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[F.Śin]

به‌نظرم قلبی که منتظره،
مظلوم‌‌ترین عضو بدنه
که مجبوره به کارکردش ادامه بده
تا شاید تو آینده‌ی دور و نزدیک،
چیزی که انتظارش‌و می‌کشه،
بالأخره ملاقات کنه... .
چیزی که انتظارش رو می‌کشیم،
شاید یه تاریخ باشه،
شاید یه لحظه،
شاید یه هدف،
شاید به دست آوردنِ یه شئ
و
شاید یه آدم:)

یک بهمن | ۲۲:۰۰
بهمن شد، اول ماه... ​

 

[F.Śin]

فیلم عشق در یک نگاه، یه دیالوگ داره که می‌گه:
- بهتره اتفاق خوبی در زندگی داشته باشیم و بعد، از دستش بدیم یا اصلاً نداشته باشیمش؟ :)
برای من، دومی‌ـه... .
من تحمل از دست دادن چیزی که دوستش دارم رو ندارم؛ پس ترجیح میدم همیشه تو حسرت به دست آوردنش بمونم تا این‌که محروم شم از لذتِ دوباره داشتنش.

ششم بهمن | ۲۳:۵۹
بریم خونه:)

 

[F.Śin]

یه جایی از فیلم chemical love، پسره به یه نتیجه‌گیریِ خیلی قشنگ می‌رسه. می‌گه که:
زخم‌ها یادآور چیزایی نیستن که شکسته شدن، بلکه یادآور چیزایی هستن که به وجود اومدن:)

وقتی یه زخم روی تن و بدنت ایجاد می‌شه، فکر می‌کنی دنیا به آخر رسیده، یه عالمه غصه می‌خوری، اشک می‌ریزی، گاهی خودت رو سرزنش می‌کنی که شاید توی ایجاد این زخم همکاری کردی، فکرت تا هفته‌ها و ماه‌ها درگیره و بعد... من بهت می‌گم که تو، علی‌رغمِ همه‌ی دردی که تحمل کردی، الآن یه آدمِ باتجربه‌ای و این زخم، حاصلش همون تجربه‌ست.
منکر این نمی‌شم که این زخم با تو می‌مونه، گاهی حتی یادآوریش اذیتت می‌کنه، ممکنه احساسِ غم شدیدی رو همون...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[F.Śin]

ولی هر چی رو که توی تصورت بهش رسیدی، قرار نیست توی دنیای واقعی، به دست بیاری:))

بیست و دوم بهمن | ۰۱:۰۱