نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مهم ... مجموعه اشعار شاعران خارجی ...

  • نویسنده موضوع ISET1
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 569
  • بازدیدها 10,182
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #131
این نامه را در قطار بخوان
باز کردی اگر چمدانت را
دنبال خاطره هایی نگرد که هرگز
نمی خواستی از تو جدا شوند
آن ها را من برداشتم
تا سنگین نشود بار ِتو
و جا باشد برای خاطرات جدیدت
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #132
این بار زنده می خواهمت
نه در رویا نه در مجاز
این که خسته بیایی
بنشینی در برابرم در این کافه پیر
نه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست
ونه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم
صندلی ات را عوض کنی
در کنارم بنشینی
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #133
تقصیر تو نیست
هرچه هست زیر سر پاییز است
که به نسیمی عقل را می‌رباید
تا دل
بی اگر و امایی
تنگ تو شود
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #134
در این حجره‌های تاریک روزهایم چه خالی چه ملال
بی‌قرار پیش و پس می‌روم و دنبال پنجره می‌گردم
گشایشی است اگر بشود یکی باز کنم
پنجره‌یی نیست یا من نمی‌یابم
بهتر که نیست
از کجا که نور دردسر دیگری نشود
کی می‌داند نور چه چیزها را روشن کند؟
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #135
در این عکس موهنی که در خیابان‌ها یواشکی می‌فروشند
(که مبادا پلیس ببیند) چه می‌کنی؟
در آن عکسِ هرز می‌شود مگر
چهره‌ای چنان رویایی داشت؟


کی می‌داند چه زندگیِ تباه و خفت‌باری پیش گرفته‌ای
چه جاهای وحشتناکی که نبوده‌ای
وقتی برای این عکس ژست می‌گرفتی
چه ارزان و حقیر بودی.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #136
مثل جسدهای جوانی که پیری و فسردگی ندیده‌
با اشک چشم راهی تابوت‌شان می‌کنند پرشکوه
سرها میان گل‌های رز و زیر پاشان یاسمن می‌ریزند،
آرزوهایم برآورده نشده، کمال نادیده گذشتند
هیچ‌کدام نه شبِ لذت‌های دنیایی را چشیدند و
نه صبح پیروز رخشندگی را دیدند.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #137
نرگس‌های واقعی نمی‌خواهم، نه سوسن و نه گل‌های سرخ واقعی
پسندم نمی‌آیند این آذین‌بندانِ معمول و مبتذل باغچه‌ای
محزونم خسته‌ام پریشان می‌شوم از مغزشان، زیبایی میراشان
کسالت‌بارند
گل‌های مصنوعی بدهیدم – از شکوه چینی و فلز
نه می‌پلاسند و نه خراب می‌شوند، شکل‌هایی که پیری ندارند
گل‌هایی از باغ‌های پرجلالِ جایی دیگر
که منزل شکل‌ها و سبک‌ها و دانش‌ها است
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #138
دوازده و نیم
وقتی گذشته از ساعت نه
بار اولی که چراغ روشن کردم و رو صندلیم نشستم.
نشسته‌ام، نه می‌خوانم، نه حرف می‌زنم.
در این خانه خلوت کرده‌ام.
کی هست که بشود با او حرف بزنم؟
از ساعت نه که باراول چراغ را روشن کردم،
سایه‌ی جوانیم دنبالم آمده تا اتاق‌های دربسته‌ی معطر را یادم بیاورد
لذت‌های تنانه‌ی دور، لذت‌ها.
چیزهایی نشانم داده،
کوچه‌هایی که دیگر پیداشان نمی‌شود کرد
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #139
در خانه‌ی جان جمعند شهوت‌ها
زنان زیبا در جامه‌‌های ابریشمین و
یاقوت‌های کبود که لای موهاشان برقِ تاریکی دارد
همه‌جای خانه تحت فرمانشان است: از رواق بیرونی تا مخفی‌ترین اندرونی؛
وقتی شب می‌رسد و عنان از کف می‌گیرد و خون به غلیان می‌افتد،
در سرسرا جمع می‌شوند پرغوغا
و آنجا وحشی و دیوانه
سینه عریان و چهره گلگون و پریشان عیش و نوش می‌کنند
بیرونِ خانه جمیعِ فضایل ایستاده‌اند با چهره‌های مات وجامه‌های کهنه‌ی ناکوک،
روزها را پریشفته از هیاهوی پشتِ دیوار شب می‌کنند،
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,493
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • #140
فکر و ذکرم شده این کار. ولی امروز
چه کند پیش می‌رود، ای داد!
از صبح، هوا بس که گرفته بود، دقمرگ شدم.
همه‌اش باران.
همه‌اش باد، باد، باد.
حرفم که نمی‌اید، چه کنم جز نگاه و نظربازی؟
درین گرته‌ی بیرنگ که حال پیش چشم دارم در قاب،
لبِ پاشوبه غنوده‌ست جوانی رعنا،
شاید خسته از کبوتر بازی‌ زیر آفتاب.
چه قدی، چه قامتی!
عجب ظهر قیامتی
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا