نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مهم ... مجموعه اشعار شاعران خارجی ...

  • نویسنده موضوع ISET1
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 569
  • بازدیدها 10,135
  • کاربران تگ شده هیچ

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #281
ای مرگ!
ای ناخدای پیر!
اینک گاهِ رفتن!
بیا تا لنگرها بر کشیم!
این سرزمین بر نمی انگیزد جز ملال
آه مرگ
بگذار بادبان برافروزیم!
گرچه چون مُرکب سیاه است این دریا و آسمان
لیک هزار توی قلب هامان
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #282
همه چیز…
خاطره…
گفتگوها…
بوسه ها…
هم آغوشی پیکرهای دلداده…
همه چیز می گذرد!
ولی تماس ارواحی که
یکدیگر را لمس کرده و
در میان انبوه اشکال زودگذر
یکدیگر را شناخته اند
هرگز زدوده نمی شود…
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #283
با من حرف می‌زنی
آنقدر نزدیک
که می‌‌شنوم
آنچه را نمی‌خواهم گوش کنم
می‌خندی تا آزارم دهی
می‌رقصی آنسوتر از صبح
سربه‌هوا بازی می‌کنی
مرا در‌آغوش می‌کشی
و در گوشم زمزمه‌ میکنی: « عشق
تو باید در بالاترین ارتفاع زندگی کنی »



اکولالیا | #آندره_ولتر
ترجمه: سارا سمیعی
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #284
روشنی روز برچهره‌ای تابید که خواب بود
رویایی پرشورتر دید
اما بیدار نشد
تاریکی برچهره‌ای تابید که می‌رفت
در میان دیگران
در نورهای بی‌قرار خورشید پُرتوان
تاریک شد ناگهان، گویی از رگبار
دراتاقی ایستاده بودم
که تمام لحظه‌ها را در بر داشت
موزه‌ی پروانه‌ها
بااین حال خورشید همچنان شدید بود که بود
قلم‌موهای بی‌قرارش جهان را نقاشی می‌کرد.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #285
دکلِ ماه پوسیده و بادبان مچاله شده
مرغ دریایی مستانه بازبال می‌رود بر آب
چارسوی سنگین اسکله ذغال شده
بیشه‌ها در تاریکی خم می‌شوند
بیرون بر پله‌ها. سپیده دم می‌کوبد و می‌کوبد بر
دروازه‌های خارا سنگی دریا و جرقه می‌زند خورشید
در جوار جهان . خدایان تابستانی با نفس‌تنگی
در دود دریا کورمال می‌روند.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #286
این جا ناگهان مسافر با آن بلوط عظیم کهن سال
رو به رو می شود، هم‌چون گوزنی سنگ شده
با شاخ‌های پهناور در برابر برج وباروی
سبز تیره دریای سپتامبر.
توفان شمال. اینک زمانی است که می رسند
خوشه های سماق های وحشی، بیدار در تاریکی
می توان شنید سم ضربه های صور فلکی را
در اوج بر فراز درخت.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #287
چشمانت شعله‌ورند
از شرابی سرخ
چگونه بنشانم این شعله‌ها را ؟
تنها با نوشیدن از هر دو چشم
به بوسه
یکی پس از دیگری
آن‌گاه دوباره آن‌ها را پر می‌کنی
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #288
با تو حرف می‌زنم
از تو حرف می‌زنم
از اعماق خویش
می‌دانم که جوابی نخواهی داد
چطور می‌توانی جواب مرا بدهی
وقتی بسیاری تو را صدا می‌کنند
من تنها از تو اجازه می‌خواهم
تا منتظر بمانم این‌جا
و این‌که برای من نشانه‌ای بفرستی
در اعماق من
از خویش
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #289
ای صنوبر، برگ‌هایت درون تاریکی می‌درخشند سفید.
گیسوان مادرم هرگز سفید نبودند.
گل قاصدک، چه سبز است اکراین
مادر گیس‌زردم به میهن نیامده است.

ابر بارانی، بر فراز چاه آیا می‌پلکی؟
مادر ساکتم برای هر کسی می‌گرید.
 
امضا : hadi

hadi

مدیر بازنشسته
سطح
42
 
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,750
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
  • #290
در کلن
شهری از راهبه‌ها و استخوان‌ها
و پیاده‌روهایی گزیده شده
با سنگ‌های مرگ‌آور
و ژنده‌ها
و ساحره‌ها
و فاحشه‌های زشت
من برشمردم دو و هفتاد تعفن را
همه به‌خوبی تعریف شده
و چندین بوی زننده
شما ای حوریان
که بر فاضلاب‌ها
و گودال‌ها
حکم می‌رانید
 
امضا : hadi

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا