- ارسالیها
- 1,570
- پسندها
- 14,924
- امتیازها
- 35,373
- مدالها
- 34
- سن
- 18
- نویسنده موضوع
- #21
البته که از دیدگاه وحید خوشش نیامد و حوصله نداشت که بهخاطر وسط آمدن بحث جنسیت، توضیحهای طولانیای به وحید بدهد؛ او هم در نهایت با تمسخر نگاهش کند و بگوید "حاجی باز که رفتی پا منبر!" پس این بحث را باز نکرد و تنها لب زد:
- بحث من همچین چیزی نیست... اون اینکارا رو میکنه چون از من خوشش نمیاد.
- اوهو! نکنه روشهای ابراز علاقه تغییر کرده و ما نمیدونستیم؟
تیگران در گرداب بیچارگی دست و پا میزد و وحید به جای اینکه کمکش کند، او را بیشتر به درون گرداب هل میداد. پلکهایش را محکم به هم فشرد و سر خود را تکان داد. باز هم او بود و بوی کافه و سردردی که برای به یغما بردن همهچیز، به سراغش آمده بود.
- ببین وحید... بهخدا هرچقدر توضیح بدم نمیتونی درکم کنی چون ندیدی. باور کن از هر کلامش فِیک بودن...
- بحث من همچین چیزی نیست... اون اینکارا رو میکنه چون از من خوشش نمیاد.
- اوهو! نکنه روشهای ابراز علاقه تغییر کرده و ما نمیدونستیم؟
تیگران در گرداب بیچارگی دست و پا میزد و وحید به جای اینکه کمکش کند، او را بیشتر به درون گرداب هل میداد. پلکهایش را محکم به هم فشرد و سر خود را تکان داد. باز هم او بود و بوی کافه و سردردی که برای به یغما بردن همهچیز، به سراغش آمده بود.
- ببین وحید... بهخدا هرچقدر توضیح بدم نمیتونی درکم کنی چون ندیدی. باور کن از هر کلامش فِیک بودن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.