• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های بهارِ زمستان | روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

ℛℴℎ

منتقد انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,314
پسندها
24,672
امتیازها
42,103
مدال‌ها
50
سن
20
دست‌های خالی این ذهن‌های ناآرام را بگیر. زمستان مدتی است بر دنیای خاکستری شده چنبره زده. دل‌ها ناآرام و پاهای سرگشته از این خانه به خانه دیگر در پی حقیقت گمشده‌ می‌گردد و نمی‌یابد. آخر گمان نمی‌برند بهار جانشان در میان کوچه‌ پس‌کوچه‌های انتظار خودشان باشد.
 
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

منتقد انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,314
پسندها
24,672
امتیازها
42,103
مدال‌ها
50
سن
20
جان‌های بشریت در این بازی دنیا به آخر رسیده و حالا در لبه شمشیر هدایت و گمراهی، عجیب آنکه چنگ می‌زنند و دست و پا می‌زنند...
غرق می‌شوند در ثروت و هوس و معصیت و باز هم کد برنده شدن این غول آخر غیبت را نمی‌یابند. ببین چگونه می‌گردند و در هر سیاهی می تازند.
و عمرهاست میان‌بر گذر از این سطح، در به تو پیوستن بوده و هست و خواهد بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

منتقد انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,314
پسندها
24,672
امتیازها
42,103
مدال‌ها
50
سن
20
بوق و کرنای خوبی دارند.
واژه‌های سیاه شکلات پیچ را آرام آرام در دهان تشنه‌لب بشر دوپا می‌گذرانند و با پای خودش تا مسمومیت او را می‌کشانند. سال‌هاست طبیبان دل از بازگشتش دست شده‌اند. تا گردن در گل و لای غرایزش فرو رفته و چه احوالی است که در این میانه که همه این انسان را در غم بی‌پایان بی‌پناهی رها کرده‌اند، عظمت انتظار تو را هیچ روحی در خود نمی‌تواند بفهمد. و انتظارت آخرین شعله شمع بشریت خواهد بود.

 
آخرین ویرایش
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

منتقد انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,314
پسندها
24,672
امتیازها
42,103
مدال‌ها
50
سن
20
دعایی به جان این موجود دوپا کرده‌اند که خسران در رگ‌های زندگی حالش پیچیده و باز هم زمانش داده‌اند.
آبروی تمام دستانی که به آسمان بلند شده را برده و تکلیف دانسته‌اش را در پوشه انکار رها کرده است.
چشم‌ها میخ شده بر رقص تن بی‌جان وجدان که بر دار حیوانیت آویخته شده...
فرعون‌وار بر مادر زمین هرآنچه که از تاریکی می‌داند انجام داده و باک ندارد.
چه ‌می‌خواهد که در قرن‌ها آلودگی انجام نداده و ندیده باشد که چطور تیشه زدن بر ریشه خویش است؟
 
امضا : ℛℴℎ

ℛℴℎ

منتقد انجمن + نویسنده‌ی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر تالار فرهنگ و مذهب
تاریخ ثبت‌نام
27/7/18
ارسالی‌ها
1,314
پسندها
24,672
امتیازها
42,103
مدال‌ها
50
سن
20
قطار زندگی که به ایستگاه انسانیت می‌رسد، تنها یک شبح بر صندلی‌های انتظار نشسته است...
که سال‌ها در خواب مرگ، رویای دنیایی سفید را می‌بیند.
 
امضا : ℛℴℎ

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا