• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان راهی جز او نیست | دردانه عوض زاده کاربر انجمن یک رمان

دردانه. ع

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
916
پسندها
5,779
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • #731
علی کاملاً خونسرد جوابم را داد.
- خانم‌گل! برای جمع‌بندی و نتیجه‌گیری هنوز زوده؛ عصر باید همه رو از نو تکرار کنیم تا ایراد کارمون معلوم بشه. با عجله نمی‌شه کار درست انجام داد.
- تموم نمی‌شه ها علی...! شنبه دکتر گزارش کار می‌خواد.
علی کمی از چایش را خورد.
- تموم میشه؛ نگران نباش. فوقش نوشتنی‌ها رو شب تو‌ی خونه می‌نویسیم.
شانه‌ای بالا انداختم و مشغول خوردن‌ چای شدم. علی گفت:
- حالا تو جواب منو بده! چرا وقتی داشتم می‌رفتم پارک و ازت پرسیدم ناهار داری گفتی دارم؟
سرم را کم کج کردم.
- خب علی تو برای ناهار با سید قرار داشتی، زینب هم همراهش نبود که من هم بیام.
- خب می‌گفتی نصف ناهارو برات می‌ذاشتم.
- این‌طوری شما دوتا آدم گنده گرسنه می‌موندید.
به ساندویچ پیچیده در پاکت که روی نیمکت بود اشاره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : دردانه. ع

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا