- تاریخ ثبتنام
- 5/11/20
- ارسالیها
- 604
- پسندها
- 6,959
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 12
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #11
بوسه به ارسلان نگاه کرد. موهاش تو نسیم ملایم ساحل تکون میخوردن، ولی نگاهش ساکن بود—مثل عکسهای قدیمی.
- من باید برگردم.
ارسلان لبخند زد.
- من باهات میام، تا دم در.
- اون طرف در چی؟
- اونجا دیگه من نیستم. ولی شاید بالاخره تو باشی.
بوسه سرش رو تکون داد. نه برای خداحافظی، بلکه برای پذیرفتن.
- من باید برگردم.
ارسلان لبخند زد.
- من باهات میام، تا دم در.
- اون طرف در چی؟
- اونجا دیگه من نیستم. ولی شاید بالاخره تو باشی.
بوسه سرش رو تکون داد. نه برای خداحافظی، بلکه برای پذیرفتن.