Hestia هستیا | Hestia

[ماهی قرمز؛]

هستیا از چه رفتاری متنفره؟

- به حریم خصوصیش احترام گذاشته نشه
- توی محیط های رقابتی قرارش بدن و مجبور بشه تند تند کار تحویل بده
- از اعتمادش سوءاستفاده کنن

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا موقع دعوا اونیه که هرچیم طرفش بگه باز با یه لبخند محلو ترک میکنه

 

[ماهی قرمز؛]

می‌دونید چرا نمی‌تونید اول صبح توی خیابون هستیا ببینید؟‌ چون شب قبلش تا پنج صبح با بوی عود و نور شمع بیدار بوده.

 

[ماهی قرمز؛]

کاپ طلایی خونسرد ترین هم میرسه به هستیا، که حتی اونقدر اهمیت نمیداده که بیاد به مراسم، خیلی ممنون.

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا تو تعطیلات ایده‌آلش از هرچیزی که اعصابش رو بهم می‌ریزه دور می‌شه. اون تا حد زیادی فقط دنبال استراحت ذهنی و آرامشه و این بین سعی میکنه یکم از وقتش رو هم مفید بگذرونه.

 

[ماهی قرمز؛]

وقتی هستیا به سختی روی یچیزی تمرکز کرده و داره کارشو می‌کنه حواسشو پرت می‌کنی و سر و صدا می‌کنی و فکر می‌کنی چیزی بهت نمی‌گه ولی یهو می‌بینی همون خودکارشو می‌کنه تو چشمت.

 

[ماهی قرمز؛]

همایش "چطوری وانمود کنیم به هیچ چیز اهمیت نمیدیم و هیچی نفهمیدیم؟" با حضور پروفسور هستیا.

 

[ماهی قرمز؛]

اگه هستیا وارد رابطه نمی‌شه بخاطر اینه که معتقده آدم مناسبی برای رابطه‌ی عاشقانه نیست و خودش برای زندگیش کافیه.

 

[ماهی قرمز؛]

برادر فکر می‌کند می‌تونه با هستیا هرطور بخواد حرف بزنه، نمی‌دونه وقتی اون روی سگش بزنه بالا دهنتو.... آره .

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا توی گروه دوستی همونیه که تا بوی دعوا به مشامش می‌رسه ‌می‌پره وسط می‌گه "بچه‌ها باهم دعوا نکنید".