Hestia هستیا | Hestia

[ماهی قرمز؛]

ترسناک‌ترین خشم رو هستیا و دیمیتر دارن. به آروم بودنشون نگاه نکنید، عصبانی شن منفجر می‌شن.

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا تو اتاق فرار همونیه که سعی می‌کنه آروم بمونه و جلوی بقیه رو برای به هم ریختن بازی بگیره.

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا کسی رو به عنوان دوست خودش انتخاب می‌کنه که علی‌رغم صمیمیتشون، به حریم خصوصیش احترام بذاره.

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا: یه وقتایی بیشتر از هرچیزی دلم می‌خواد ملاحظه‌ی هیچکسو نکنم و آرامش روحیم رو درحالی که با کتاب‌ها، شمع‌ها و تاریکی خلوت کردم برگردونم.

 

[ماهی قرمز؛]

چرا کشتیش هستیا؟
- جز دعواهای احمقانه کار دیگه‌ای بلد نبود و همه رو دشمن فرضی خودش می‌دونست

 

[ماهی قرمز؛]

✨∶ توی دنیای موازی هستیا هر ده دقیقه روی یه آدم جدید کراش می‌زنه

 

[ماهی قرمز؛]

هستیا: روی همع چیز پاپیون سفید و صورتی می‌زنم چون قتل کار خوبی نیست

 

[ماهی قرمز؛]

∶ هستیا توی مدرسه اون دانش آموز ساکت و آرومیه که بدون اینکه بشناسی وایب خوبی ازش می‌گیری و وقتی که بیشتر شناختیش با جلوه اجتماعیش آشنا می‌شی، هستیا احتمالا اون دانش آموزیه که وسط دعوا بچه‌ها رو به خودشون میاره و قضیه رو با آرامش حل می‌کنه

 

[ماهی قرمز؛]

❤️ همه می‌گن دوستت دارم، ولی هستیا محرم اسرارت می‌شه و ردفلگ و ترس‌هات رو بهتر از خودت می‌شناسه

 

[ماهی قرمز؛]

∶ اون میگه دوستت داره ولی هستیا فقط کنار تو راحته و حرفای توی ذهنش رو بدون خجالت به زبون میاره و دردو دل میکنه