«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

متفرقه °•°خـنـکـی بـا یـخ دربـهـشـت کتـاب؟°•°

  • نویسنده موضوع roro nei30
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 76
  • بازدیدها 3,000
  • کاربران تگ شده هیچ

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #11
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت، هرکس به شکلی نرم شدن را فرامی گیرد، بعضی ها حادثه ای را پشت سرمیگذارند و برخی مرض کشنده ای را...!

ملت عشق _ الیف شافاک
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #12
حرف از خداحافظی زدن آسان است. باور کردن است، خداحافظی است که کار را سخت می کند. اگر باور نکنی رفتن آدم ها را، اگر باور نکنی این "خداحافظ " ای که می گویند، واقعی است، هزاری هم که بگویند "خداحافظ "، هستند، تمام نمی شوند. با وجود جای خالی شان که قرار است تا همیشه بماند.

این هیولا تو را دوست دارد _ لیلی مجیدی
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #13
طی چهل سال عمل و رفتار آدم ها به من یاد داد که آنها میانه ای با عقل ندارند. دم سرخ رنگ ستاره ی دنباله داری را به آن ها نشان بده، دلشان را ازترس پرکن، می بینی که آشفته و سراسیمه از خانه هاشان بیرون می ریزند، و درهم برهم چنان می دوند که قلم پاشان بشکند. ولی بیا و به آن ها حرف معقولی بزن، و به هزار دلیل ثابتش کن ، می بینی که فقط به ریشت می خندند.

زندگی گالیله_برتولت برشت
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #14
با آنکه بچه بودم اما خوب می فهمیدم که آقای تاناکا دنیای دورو برش را همان گونه که هست می بیند؛ مثل پدرم نگاهش هرگز گنگ نمی شد. به چشم من، چنان بود که چکیدن قطرات شیره برتنه ی درختان کاج و حلقه ی روشنایی آسمان رادر جایی مرئی زندگی می کرد، حتی اگرهمیشه از بودن در آن احساس خشنودی نمی کرد. می دانستم که متوجه درخت ها، متوجه گل ولای و متوجه بچه ها در جاده می شود، اما دلیلی وجود نداشت که باور کنم به طور کلی متوجه من نیز شده است. شاید همین بود که وقتی با من حرف میزد، سوز اشک را در چشمم احساس می کردم.

خاطرات یک گیشا_آرتور انجمن یک رمان
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #15
شیطان یکی از ابعاد خود ماست، چنانکه روح خدا یکی از ابعاد دیگر خود ماست. در انسان، شیطان به اضافه الله وجو دارد که یک بُعد را به نفع بُعد دیگر، باید دائما بکوبیم.

میعاد با ابراهیم_دکتر علی شریعتی
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #16
من و جادوگر دو تایی باهم به خوبی و خوشی زندگی می کنیم و جادوگر هر روز مرا به یک شکل در می آورد. من یک روز کفشدوزک هستم، یک روز پشه، یک روز ملخ و یک روز هم سوسک. اما هیچ وقت پروانه نمی شوم.
جادوگر می گوید:« پروانه شدن خوب نیست. کسی از پروانه نمی ترسه. اما از سوسک همه می ترسند. »
بعد هم میگوید :« همه باید از ما بترسند. »
اما نمی دانم چرا وقتی که سوسک می شوم هیچ کس مرا نمیبیند تا از من بترسد. اصلا من به چشم نمی آیم. هیچ کس به من نگاه نمی کند. وقتی آدم بودم هم همین طور بود. هیچ کس مرا نمی دید. فقط خدا گاهی وقت ها خدا شب ها می آمد توی خوابم برای اینکه از خواب بیدار نشوم، سر و صدا نمی کرد و آرام می رفت.


زمین روی دوش بابای من بود_...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #17
یک بار آقا معلم گفته بود :« اگر» به اضافه « مگر» می شود کاشکی. زندگی ما با کاشکی، گره خورده.
استاد محمود شک کرده بود که نکند مخ آقا معلم تکانی خورده.

روزگار اگری_ سیمین دانشور
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #18
ماهی سیاه گفت:« شما زیادی فکر می کنید. همه اش که نباید فکر کرد. راه که بیفتیم، ترسمان به کلی می ریزد. »

ماهی سیاه کوچولو_ صمد بهرنگی
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,201
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • #19
..دوست داشتم جمله ای بگوید و برود. از این چند کلمه ای ها فکر می اندازند در جان آدم، آدم را هوایی می کنند. به ما سی ویکمی اش را بگوید و برود. پسر دایی زود تلفنش را در آورد که جمله را پیامک کند ولی بعد یک هو ببینیم هیچ کدام کلمه ها را یادمان نیست و فقط حال خوبش مانده. از زیر انداز که بلند می شود ببینیم دل مان باغ شده و زندگی مان به قبل و بعد این پیک نیک تقسیم شده

تا هندوانه در رودخانه سرد میشود_ نفیسه مرشد زاده
 
امضا : roro nei30

Hani.Nt

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,049
پسندها
14,008
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #20
88794
دنیایی شده که آدم را دور می اندازند قبل از اینکه تاریخ مصرفش تمام شود.
#مردیبه‌ناماوه
✍ #فردریک_بکمن
 
امضا : Hani.Nt

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا