متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های رویای ویرانه| اثر Sonay نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sonay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 225
  • کاربران تگ شده هیچ

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

نام اثر:رویای ویرانه

به قلم: Sonay

ژانر: عاشقانه_تراژدی

مقدمه:
تو می‌آیی تا رویاهای ویرانه‌ام را از نو بسازی
و من با قلبی پر از خیالت به دیدارت برخیزم
می‌آیی تا ماه من شوی و من دوباره بوی آسمان بگیرم
و نور ستاره‌ها را باز به چشم ببینم
اما صبر کن! جلوتر نیا!
این ویرانه دیگر به دست هیچ‌ک.س آباد نمی‌شود
جلوتر نیا که دیگر تکه‌ رویاهایم از این کوچک‌تر نمی‌شود
ماه من، از دور قشنگ‌تری...
جلوتر نیا که نورت چشمانم را کور و زیباییت ماه آسمان تاریکم را شرمنده نکند
 
امضا : Sonay

Neko

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
1,037
امتیازها
6,178
مدال‌ها
10
سن
20
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Neko
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #3
این روزها، بسیاری به من حسرت هدیه می‌دهند. آهای! صدایم را می‌شنوید؟
من هستم، از عمق تاریکی‌های قلبم.
بس است دیگر، لطفاً آتش بس اعلام کنید!
به خدا نور رویاهایم خاموش شده!
دیگر ستاره‌ای نیست. آسمان قلبم تاریک تاریک است... .
دیگر تنها منم و تاریکی قلبم...!
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #4
رویاهایم پای ثابت آسمان قلبم بودند
ستون‌های آسمان قلبم، از جنس رویاهایم بودند
با بی‌رحمی آن ستون‌ها را شکستید
دیگر بس است، ضربه نزنید! دست نگه دارید... .
به خدا سقف آسمان قلبم فروریخته و دیگر جایی برای شکستن باقی نمانده!
دیگر تنها منم و رویاهای ویران شده‌ام!
دیگر تنها منم و خرابه قلبم...!
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #5
ماه من، گاهی وسوسه می‌شوم که به سمتت بیایم اما همین که دور و برم را نگاه می‌کنم، با این وسوسه سخت می‌جنگم...!
دور و بر من پر است از رویاهای مچاله شده... .
رویاهایی که در اثر هجوم وحشیانه بسیاری به سرزمین قلبم زیر پا له شده‌اند... .
حال که به آن‌ها نگاه می‌کنم، می‌بینم که هر کدام، خاطره‌ای، دردی ناگفته دارند و جایشان زیر آوار فروریخته قلبم است!
سی*ن*ه‌ام دیگر جای قلبم نیست! تبدیل به گورستان رویاهایم شده!
دیگر من هستم و جای خالی قلبم، دیگر تنها منم و رویاهای ویرانه‌ام...!
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #6
ماه من...!
حرف‌های زیادی بلد نبودم
من تنها چشمان تو را دیده بودم و گوشه‌ای از تبسمت که کلامم را دزدیده بود
از عشق، چیزی نمی‌دانستم... .
اما در خیالم، کودکانه‌تر از آنچه فکرش را بکنی، دوستت داشتم!
تکه بزرگی از رویاهایم، بودن با تو بود... .
تصوراتم از عشق شاید، کودکانه‌تر از کودکانه بود!
خیال می‌کردم تو هم دوستم داری... .
اما گاهی، زیر سقف خانه رویاهایمان، از من ستاره می‌خواستی...!
سعی کردم برایت ستاره بچینم، اما ماه من!
نمی‌شود از من ستاره نخواهی؟ آخر دستم به سقف همین خانه هم نمی‌رسد...!
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #7
از واژه‌نامه‌ها پرسیدم، عشق یعنی چه؟
گفتند:«یعنی دوست داشتن به حد افراط!»
گفت:«دخترجان! حقیقت عشق شیفتگی معنا شد و قصدش دلبستگی و دلدادگی باشد.»
از عاشقان، پرسیدم عشق چیست؟
آنان نیز عشق را این‌گونه معنا کردند
آنان گفتند:«عشق تقویم بی‌انتهاییست که برگ‌هایش رنگ قرمز ندارند! در تقویم عشق، هر روز شنبه است و جمعه هرگز ندارد. عشق یعنی مستجاب شدن رویاهایت!»
اما ماه من!
چرا رویاهایم تکه‌تکه شده‌اند؟ مگر رسم عشق، تحقق رویاهایم نبود؟
شاید، آن زمان باید از دل‌شکستگان هم می‌خواستم عشق را برایم معنا کنند. این گناه شیرین من بود!
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #8
ماه من!
کاش نیتون برای عشق هم قانون سومی تعریف می‌کرد
آن‌گاه، زمانی‌که من تو را دیوانه‌وار دوست داشتم
تو حق هیچ عکس‌العملی جز دوست داشتنم نداشتی!
آن‌گاه، من این‌جا، در کوچه پس‌کوچه‌های شهر تنهایی‌ام، تو را هم داشتم...!
تو را هم داشتم تا در شهر بزرگ تنهایی‌ام، تو تنها کسی باشی که شعر دلدادگی‌ام را برایش بسرایم!
اما بدان، بدون تو این ویرانه را آباد خواهم ساخت
درست است رویایی برایم باقی نگذاشتی، اما... .
این آبادی را بر پایه حسرت‌هایم خواهم ساخت...!
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #9
ماه من
این ویرانه مال من است، مال خودم!
اجباری نیست بیایی و بمانی، چراکه من به این تنهایی، شدید دلبسته‌ام!
از تو خواهش می‌کنم ماه من! مراقب باش هنگام ورود به این ویرانه، پایت را کجا می‌گذاری... .
این ویرانه، دیگر جایی برای شکستن ندارد!
این‌جا، در قعر رویاهایم، منم که می‌نویسم!
حسرت‌هایم را می‌نویسم، عصبانیت‌ها و گله‌هایم را می‌نویسم... .
خودم را می‌نویسم، اما به تو که می‌رسم، کلماتی که صف کشیده بودند، هیچ می‌شوند... .
به من می‌گفتی، در آشفته‌ترین لحظات هم ظاهرم آرام است... .
اما اینجا ماه من، هم ظاهرم، هم باطنم و هم کلماتم فریاد است...!
من این‌گونه نبودم، به چیزی که از من ساختی، نگاه کن... .
 
امضا : Sonay

Sonay

هنرمند انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
585
امتیازها
2,603
مدال‌ها
4
سن
16
  • نویسنده موضوع
  • #10
این‌جا مال من است.
هر طور دلم بخواهد، روی دیوارهای این ویرانه می‌نویسم.... .
آنقدر می‌نویسم تا آرام شوم!
وقتی صدا کم می‌آورم، وقتی دردم می‌گیرد، وقتی بغض می‌کنم، وقتی می‌میرم، سکوتم را با کلمات فریاد می‌زنم... .
کلمات، روی دیوار نوشته می‌شوند و تراژدی غمگینی را در گوشش زمزمه می‌کنند!
هر زمان که کم آوردم، بغض کردم، شکستم و در میان لبخندهایم مردم... .
همه رفتند، تو هم رفتی ماه من!
تنها کسی که ماند و با تمام وجودش به دردهایم گوش سپرد، دیوارهای این ویرانه بود!
هر ک.س، ضربه‌ای به من زد و رفت...!
بروید، همگی بروید... .
این‌جا، گورستان رویاهای من است...!
 
امضا : Sonay

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا