فال شب یلدا

دفتر شعر دفتر شعر، شعر را دوست دارم | کاربر Tahmine Arjmand

  • نویسنده موضوع آبی پَرَست؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,059
  • بازدیدها 8,114
  • کاربران تگ شده هیچ

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,001
گر جلوه‌گر به عرصهٔ محشر گذرکنی


هر گوشه محشر دگری جلوه‌گر کنی





کاش آن‌قَدَر به خواب رود چشم روزگار


تا یک نظر به مردم صاحب نظر کنی





تا کی به بزمِ غیر ، مِیِ لاله گون کشی


تا چند خون ز رشک، مرا در جگر کنی





گفتم به روی خوب تو خواهم نظر کنم


گفتا که باید از همه قطعِ نظر کنی





غیر از وصال نیست خیال دگر مرا


ترسم خدا نکرده، خیال دگر کنی





شب ها بباید از مژه ، خون در کنار کرد


تا در کنار دوست، شبی را سحر کنی





هرگز کسی به دشمن خونخوار خود نکرد


با دوست هر ستم که تو بیداد گر کنی...




فروغی_بسطامی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,002
هنوز پنجره باز است


تو از بلندی ایوان به باغ می نگری


درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها


به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر


به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند


تمام گنجشكان


كه درنبودن تو


مرا به باد ملامت گرفته اند


ترا به نام صدا می كنند...




فریدون_مشیری
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,003
حالا تو فکر کن


در زمان حل می شود


همه ی لحظه های ما شدن!


با رَدّ لمسِ انگشانت، بر روح وروانم


چه کنم؟


بارانم


می گویی همه چیز تمام می شود


ناتمامِ قلبم را در کدام ویرانه ی غریب دنیا دنبال کنم ؟


مهربانم


همیشه زمان را مرهمِ نیست .



سارا_فرزاد
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,004
آمد گَهِ آن که بوی گلزار


منسوخ کند گلاب عطار





خواب از سر خفتگان به در برد


بیداری بلبلان اسحار





ما کلبه ی زهد برگرفتیم


سجاده، که می‌برد به خمار





یک رنگ شویم تا نباشد


این خرقه ی سِترپوش زنار





برخیز که چشم‌های مستت


خفتست و هزار فتنه بیدار





وقتی صنمی دلی ربودی


تو خلق ربوده‌ای به یک بار





یا خاطر خویشتن به ما ده


یا خاطر ما ز دست بگذار





نه راه شدن نه روی بودن


معشوقه ملول و ما گرفتار





من پیش نهاده‌ام که در خون


برگردم و برنگردم از یار





گر دنیه و آخرت بیاری


کاین هر دو بگیر و دوست بگذار





ما یوسف خود نمی‌فروشیم


تو سیم سیاه خود نگه دار...


سعدی
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,005
مژگان به زیر سایه ابروی تاق توست


یا مردم نمازگزار رواق توست؟


آهسته روزگار مرا هم سیاه کن





با خط چشم و آنچه که باب مذاق توست





قندان نقره کاری بازار اصفهان


تقلید ناشیانه ای از سیم ساق توست





افتاده است هشت بهشت از نگاه من


هرجا که چشم کار کند چارباغ توست





افتاده این که در سر تو نفخه من است


افتاده آن چه در دل من اتفاق توست





ما تشنه همیم و به هم چون که می رسیم


آغاز احتیاج من و اشتیاق توست





قشلاق کرده ام به تو از دست زندگی


چندی ست پایتخت جهانم، اتاق توست





علیرضا_بدیع
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,006
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا


ش*ر..اب نور به رگ های شب دوید بیا





ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت


گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا





شهاب یاد تو در آسمان خاطر من


پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا





ز بس نشستم و با شب حدیث غم گقتم


ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید بیا





به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار


به هوش باش که هنگام آن رسید بیا





به گام های کسان می برم گمان که تویی


دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا





نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت


کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا





امید خاطر سیمین دل شکسته تویی


مرا مخواه ازین بیش ناامید بیا




سیمین_بهبهانی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,007
همیشه نرگس م**س.ت تو را بیمار می‌بینم


ولی در عین بیماریش، مردم‌دار می‌بینم





جهان می‌گردد از سودا، سیه بر چشم من هر دم


که چشم نازنینت را چنان بیمار می‌بینم





ز شربتخانه ی لطفت دوایی ده که با دردت


دل سست ضعیفم را قوی افکار می‌بینم





ز باد ار می‌وزد بر من، نسیم دوست می‌یابم


به آب ار می‌رسم در وی، خیال یار می‌بینم





نشان طاق ابروی تو را پیوسته می‌پرسم


خیال سرو بالای تو را بسیار می‌بینم





ز باغ حسن خود بر خورد که من در سایه ی سروت


جهانی را ز باغ عمر ، برخوردار می‌بینم





رخت آیینه ی حُسن است و حسنت صورت و معنی


من این صورت که می‌بینم در آن رخسار می‌بینم





حدیث سوزناک دل از آن با شمع می‌گویم


که بر بالین خود او را به شب بیدار می‌بینم





درون روشن سلمان که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,008
تیرِ تدبیرِ تو در کیش ندارم،، چه کنم؟


سپرِ جورِ تو با خویش ندارم،، چه کنم؟





خلق گویند که: ترکش کن و عهدش بشکن


ای عزیزان، چو من این کیش ندارم چه کنم؟





بزنی ناوَک و دل، شُکر نگوید چه کند؟


بزنی خنجر و سر ، پیش ندارم چه کنم؟





طبعم اندیشهٔ سودای تو کرده‌است و خطاست


چارهٔ طبعِ بداندیش ندارم چه کنم؟





طاقت ناوک چشم تو مرا نیست، ولیک


چون زدی درد، جگر، ریش ندارم چه کنم؟





جان فدا کردم و گفتی که: نه اندر خورِ ماست


در جهان چون من از این بیش ندارم چه کنم؟





هر که را دولت وصل تو بُوَد محتشم است


این سعادت ،منِ درویش ندارم چه کنم؟





دی غمت گفت که بیگانه مشو با خویشان


من بیگانه سر خویش ندارم چه کنم؟





گشت قربان غمت اوحدی و می‌گوید:


تیر تدبیر تو در کیش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,009
یا رب مباد کز پا ، جانان من بیفتد


درد و بلای او کاش، بر جان من بیفتد





من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست


درد آن بُوَد که از پا، درمان من بیفتد





چشمم به چشمش افتاد اما نبود چشمی


کز برق آن شرر در ارکان من بیفتد





یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست


دردانه‌ام ز چشمِ گریان من بیفتد





ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من


ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد





دور فلک فکنده در چاهم و عجب نیست


ماهش به دور آه و افغان من بیفتد





از گوهر مرادم چشم امید بسته است


این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد





من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان


گردون کجا به فکر سامان من بیفتد





دست خیال یازد شب در کمند مهتاب


رستم اگر به چاه زندان من بیفتد





خواهد شد از ندامت دیوانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Tahmine Arjmand

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,275
پسندها
4,846
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,010
وصال او ز عمر جاودان ، بِه


خداوندا مرا آن ده که آن، بِه





به شمشیرم زد و با کس نگفتم


که راز دوست از دشمن نهان به





به داغ بندگی مردن بر این در


به جان او که از مُلک جهان، به





خدا را از طبیب من بپرسید


که آخر کی شود این ناتوان به؟





گلی کآن پایمال سرو ما گشت


بود خاکش ز خون ارغوان به





به خُلدم دعوت ای زاهد مفرما


که این سیب زنخ زان بوستان به





دلا دایم گدای کوی او باش


به حکم آن که دولت جاودان به





جوانا سر متاب از پند پیران


که رأی پیر از بخت جوان به





شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست


ز مروارید گوشم در جهان به





اگر چه زنده‌رود آب حیات است


ولی شیراز ما از اصفهان به





سخن اندر دهان دوست شِکَّر


ولیکن گفتهٔ حافظ از آن به



حافظ
 
امضا : Tahmine Arjmand
عقب
بالا