• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته ساتن قرمز | اهورا تابش کاربر انجمن یک رمان

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #1
عنوان : ساتن قرمز
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
در این روز معمولی گمان می‌کردم لباس سفید عادی به تن داشته باشی اما تو بازهم مرا غافلگیر کردی
با این ساتن نازک قرمز
مانند ماهی کوچکی در تنگ آب که رقص کنان برای خود آواز عشوه می‌خواند، می‌مانی
و من دوباره در افکارت گرهی خواهم زد و
در فضایی آکنده از بوی گل‌های قرمز غرق خواهم شد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .DocTor.

.Mobina.

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,022
پسندها
9,993
امتیازها
44,673
مدال‌ها
21
محل سکونت
ناکجاآباد
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .Mobina.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #3
نمی‌توانم زیباییت را نادیده بگیرم
عشوه‌هایی که در تجری جاودانه چنان زیبایی به تو می‌دهد که گذرگاهی را بهاری نابه‌خویش آذین می‌کند.
در اطرافم هرگز خون عریان جانی را نخواهم دید
آن‌قدر زیبا هستی که زیباییت وصفی‌ست ناگزیر
« که از من می‌کنی
زهری بی‌پادزهرم در معرض تو »
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #4
مانند برف‌های باریده
راه می‌روی و آب می‌شوی،
آتش را روشن می‌کنی تا در دمه‌اش بمیری...
گل‌های تابستانی رقص‌کنان ادای تورا در می‌آورند
تورا شاپرک‌ها ندیده‌اند
اگر نه عاشقت می‌شدند
راستش را بگو
سرنوشت مرا کجا دیده‌ای ؟
کاش می‌توانستی بباری و در برابر هرمه‌ام عشوه‌ای کنی
به خوشحالی من اعتماد نکن!
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #5
چیزی در سکوت می‌نوازی و می‌گویی
همه وجودم را گرفتار ناز خود می‌کنی؛ محبوبم
من که نازخوانی‌ات را خوب می‌شناسم!
تو چقدر آرام می‌نوازی و می‌گویی، ساده می‌باری که شتک‌ها هم برهم می‌خوانند.
چه نوای بدی شد محبوبم
تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی
پیداست که می‌شکنی...
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #6
لمس دستانت مرا به بی‌نهایت می‌برد،
نهایت بودن و داشتنت
امتداد بازوانت را می‌گیرم که انتهای دلدادگی من هستند
همان گوشه‌ی دنجی که می‌توانم راحت آه خود را از سر بکشم
شانه‌هایت را انتخاب کرده‌ام که اکنور وقت بی‌قراری من است!
و تو دوباره مرا با دوست داشتن، احساسم را به نگاه‌هایت گره می‌زنی که تا صبح، قربان صدقه دلبری‌ات می‌روم.
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #7
تورا مگر می‌شود با این‌ همه ناز و زیبایی در آغوش نگرفت؟
تورا بدون هوس، بدون چشم داشتن در آغوش می‌گیرم و استشمام عطر نفس‌هایت جانی تازه به من می‌بخشد.
روح و روانم را از سر می‌گیری با این صدای نازک زنانه‌ات که با باران هم‌خوانی می‌کند!
آن‌گاه که می‌گویی دوستت دارم
و تو بازهم مرا در آن شب غافلگیر‌می‌سازی...
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #8
دلم می‌خواهد امشب باهم بیدار بمانیم و من هی برایت حرف بزنم و نگذارم چشم رو هم بگذاری تا آرام آرام صبح شود...
اولین پرتوی آفتاب که از میان پرده‌های زمخت اتاقمان به بدن ترد و نازکت می‌تابد، سفت و محکم بغلت می‌کنم و تورا میان صدها بوسه و نوازش می‌خوابانم؛ تورا همچنان تنگ در آغوش خود می‌گیرم
و تو باز می‌خوانی و من آرام به تماشایت می‌نشینم.
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #9
چشمان درشت آبی‌ات را سنگین و بدون پرده‌ای می‌بندی...
و همچون خورشیدی تابان برای من داغ و درخشان می‌مانی
آه محبوبم تو به خواب می‌روی که این روزگار کینه‌توز هیچ‌گاه تحمل دو خورشید را در یک آسمان ندارد!
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
421
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
  • نویسنده موضوع
  • #10
دوباره دراز می‌کشی و من به تماشایت می‌نشینم و هی شب و روز پشت سر هم می‌گذرد و تو خواب هستی
برای همیشه باهم می‌مانیم...
تو در خواب و نازت‌، و من غرق در تماشایت...
« من و تو دو تشنه لب نزدیک هم، تندیس نیاز و ناز، جهان آرام... »
 
امضا : .DocTor.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا