متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

منشور سرخ ادبیات: BDY مجموعه دلنوشته ساتن قرمز | اهورا تابش کاربر انجمن یک رمان

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
دستم را به شوق نوازش به صورتت می‌آورم و شراره‌های آتش را بر نرمی نوازش می‌خوانم...
آه که سال‌ها است پس از هر بوسه‌ات گردی مذاب به دوری نشسته است و لبان من اینجا شوق بوسیدنت را دارند
دوستت دارم هایت را نگه دار که تازیا‌نه‌ای آزاد شده بر روح و روان تکیده‌ی من هستند
من‌که می‌دانم که تو حتی بدترین زلزله را در آغوش من تجربه نکرده‌ای محبوبم
پس چطور می‌خواهی این‌ها را توجیه کنی ؟
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #12
تورا زیباترین پدیده زندگیم خطاب می‌کنم...
من تورا خوب حفظم محبوبم!
قلبت را، دل آشفته‌ات را
روح لطیف و زنانه‌ات را
چطور خود را از سنگ می‌دانی درحالی که نیستی؟
جلویم راه می‌رفتی و آب می‌شدی
با شنیدن یک دوستت دارم از طرف من خود را رام می‌ساختی!
و تو بازهم به این مالکیت تن می‌‌دادی چرا که مرهم دردهایت سهمی از این است
پس چطور خود را از سنگ خطاب می‌کنی؟
درحالی‌ که سرداب بین من و تو
کبودترین‌اش سهمی از من به تو است
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #13
امشب هم به کام ما خواهد شد
و دوباره کنار هم تا صبح بیدار می‌مانیم
و تو «شب گیسوانت را می‌ریزی روی ظهر داغ تنت» می‌خندی
آن‌قدر دلنشین که چشم‌های درشت آبی‌ات هم می‌خندند
آه دوباره نیمه شب شد و تو خوابت گرفت
آرام در کنار من دراز بکش تا برایت شعر بخوانم و نوازشت کنم و بوسه‌ای بر تو روانه کنم.
«بی‌هیچ هراسی، سرت را بگذار روی سی*ن*ه‌ی من بگذار و چشم‌هایت را ببند»
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #14
و دستان تو
بداهه‌ای گرم و به‌هنگام بود
که در ذهن بی‌تراوش من نمی‌گنجید
با دلدادگی دستانت را نصیب خود کردم و جوانه‌ای بر آن‌ها زدم
بر چند شاخگی موهایت
نسیمی تازه را آویختم
و به آواز شبانه‌ات که در مقابل آیینه سودا از سر می‌داد گفتم که فرصت کم است!
وقتی برای شمردن زندگی از دست رفته‌مان نمانده است
دستی به موهایت کشیدم
هرطور شده باید امشب برایم زیبا بمانی...
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #15
امشب چشمانت شعله‌ور‌تر از هر شب دیگری است
از آتشی سرخ
چگونه بنشانم این شعله‌ها را،
فقط با نوشیدن از هردو چشمت به یک بوسه
پس از یکدیگر
وقتی بوسیدن‌هایم قطره‌قطره می‌افتند و این‌جا هوای دیگری می‌گیرد!
و تو اسیر هوای عاشقانه من...
چه می‌کنی با من؟
آرزویم کن
به حضرت تو سوگند...
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #16
حالا نفس‌هایمان به شماره افتاده است...
لعنت به تو، لعنت به من، لعنت به همه‌ی ما
به‌خاطر وجودی که از هم دیگر دریغ کردیم!
بعد از این‌همه سال دیگر نوبت توست
که نگویم کنار آمده‌ام
و در شگفت کجاوه گل‌های قرمز جز تو زنی برای من نباشد...
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #17
امشب آواز اول و آخرت به گوشم‌ می‌رسید.
همچون این دنیا سست هستم!
در گذر از میانه لحظاتم نگاهی به تو می‌اندازم
که همچون گیاهی آبی، که باد به ملایمت نازش کرده است، بر من آواز ناز‌خوانی را شروع‌ می‌کنی
در این گل‌های قرمز بستر، به رویا بر می‌انگیزی؛
بادها و جزر و مد در دوردست تازه دریا واپس نشسته‌اند اما
چشمان نیمه‌ خفته‌ی تو در این دو موج جا مانده است...
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #18
دیگر طاقتم تا شده است
لب‌هایم، این ماهیچه‌های مطبوع به وزن آب را ببوس
دیگر نوبت توست محبوبم
قبل از آن‌ کِشندگی خمیازه‌ام دور از هرگونه فارغ و برخورد
قبل از آن‌که هوش منِ منتظر، بر من بوسه‌ای بزن
در حسد تار مویی بلند آویخته از سر و صورتت به هنگام خداحافظی مرا ببوس و فراموشم نکن که چقدر « بودن از پاهای تو کدورت داشت »
 
امضا : .DocTor.

.DocTor.

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
113
پسندها
422
امتیازها
2,753
مدال‌ها
6
سن
26
  • نویسنده موضوع
  • #19
بید مجنون جوانِ من...
افسوس که دیر شده است؛
افسوس که دیر به هم رسیدیم...
چرا مرا حیف می‌گویی ؟ من حتی برایت گل نیلوفری در مرداب می‌شوم
شبی را که در کنار هم گذراندیم صبح که شد، از خیال‌ها رفتی...
قبل از آن‌که به این روزگار کذایی عادت کنم
ماه صورتت را از دنیای من بیرون ساختی!
قبل از آن‌که به آغوش سردت عادت کنم تلخی همیشگی را بر من جاری ساختی...
« تو فکر کن گم شده‌ای بوده‌ای، من هم فکر می‌کنم خواب دیده‌ام خواب دلچسبی که هرگز تکرار نخواهد شد »


و در آخر
تقدیم به آمینِ عزیزم که سهم من از او تنها یک شب بود...

پایان.

 
امضا : .DocTor.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا