متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار سعید کنف چیان

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 71
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,441
پسندها
40,389
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
ای متولد آتش این آتشکده
به تماشا نشسته ام
در ورای حریق این ستارگان چه نزدیکی
دژخیم صفتان چه می کنند، چه می گویند، چه می خواهند
آیا روشنایی را نمی بینند
همه لاف روشنفکری می زنند
و نیستند و هستند
تنها عابری با چراغی در دست
باز خواهی یافت خود را در دامن بی صفتان
بازآیی بر آن اصل
همچون موسی نزد فرعونیان
سرشتت نگاشته گشته
ولی بسی رنج، عذاب، درد
رنجت را مرهم نهم
عذابت را خریدارم
و دردت طناب دار است بر گردنم
صلیبی است که بر دوش کشم
فقط بگذار به تماشا بنشینم
تا همه مهر گردم
آتش گردم
عشق را به دوستی بسپارم
و خود را به تو
تا اخلاص را عبادت کنم
که من
به تماشا نشسته ام
به تماشای تو
به تماشای خود .
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,441
پسندها
40,389
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
مرده ام
سر راهی بی راه
که چه هستم آیا
که چه خواهم باشم
خسته ام
حزن و اندوه، رفقیم هستند
گریه ام‌ بارانیست
کوچه ای خلوت است
جویباری پر خشم
لب پنجره دل دعایی کردم
که بیاید و بماند
سر راهم بگیرد و بخواند
آن سرود لبخند
تا بگریم
و بمیرم
که اعجاز همین است
لبخند برای مردن .
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا