مهم سری اول مجموعه دلنوشته‌های گروهی | کاربران انجمن یک رمان

[vikand]

"نگاهی از عمق چشم‌ها"
وقتی در چشمانت نگاه می‌کنم، همه چیز به وضوح در آنجا می‌بینم. نه تنها من، بلکه زمان و فضا هم در آن لحظه از حرکت می‌ایستند. انگار فقط من و تو در یک دنیای بی‌انتهای بی‌صدا هستیم که هیچ‌کس جز ما نمی‌تواند وارد آن شود.
(اسرا)

 

[vikand]

"آرزوهایی که زندگی می‌شوند"
وقتی به یاد تو می‌افتم، بلافاصله در دل شب‌ها، آرامش عجیب و غریبی در من جاری می‌شود. تو نه تنها تمام آرزوهای منی، بلکه خود آن آرزوها هستی که هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.
(اسرا)

 

[vikand]

"زندگی در کنار تو"
در لحظات سرد تنهایی، تنها چیزی که مرا به زندگی می‌آورد، فکر به توست. هیچ چیزی نمی‌تواند جان تازه‌ای به قلب من بدهد جز بودن تو در کنارم. تو زندگی منی، همانطور که نفس کشیدن برای یک انسان واجب است.
(اسرا)

 

[vikand]

"نفس‌های سرد"
گاهی وقتی تنها در دل شب در اتاقم دراز می‌کشم، احساس می‌کنم کسی پشت سرم ایستاده است. نمی‌بینمش، اما نفس‌های سردش را می‌شنوم که در گوشم می‌وزد. هر بار که به عقب برمی‌گردم، اتاق خالی است... اما چیزی همیشه در هوا سنگینی می‌کند
(اسرا)

 

[vikand]

"چشم‌های شب، دل روز"
چشم‌های تو در شب همچون دو چراغ روشن در دل تاریکی می‌درخشند، اما در روز، دل تو به مانند نور خورشید است که گرمی و آرامش را در دلم می‌کارد. شب‌ها، با نگاهت آرام می‌گیرم، و روزها، با وجودت پر از زندگی می‌شوم. شب و روز در حضور تو معنا می‌یابند، هر کدام در جای خود عاشقانه‌تر از دیگری.
(اسرا)

 

[vikand]

"رازهای شب، وعده‌های روز"
شب‌ها، در دل تاریکی، رازهایی نهفته است که فقط در کنار تو می‌توانم آن‌ها را کشف کنم. روزها، در روشنایی خورشید، وعده‌هایی می‌دهیم که در دل شب‌های خاموش، پیوسته در ذهنم تکرار می‌شوند. تو همان وعده و همان راز در زندگی من هستی، که در شب و روز همیشه به دنبال آن می‌روم.
(اسرا)

 

[vikand]

"سکوت شب، هیاهوی روز"
در سکوت شب، وقتی هیچ صدایی جز نفس‌های من و تو در فضا نیست، احساس می‌کنم فقط من و تو در این دنیا وجود داریم. اما روزها، وقتی که دنیای بیرون سرشار از هیاهوست، قلبم تنها به یاد تو آرام می‌گیرد. شب و روز، هر دو در کنار تو معنا دارند، یکی سکوت، دیگری شوق
(اسرا)

 

[vikand]

"دل‌تنگی بی‌پایان"
گاهی اوقات تنها چیزی که از تو باقی می‌ماند، خاطرات تلخی است که در دل شب‌ها به یادشان می‌افتم. تو رفتی و من در این دنیای بی‌تو همچنان می‌گردم، در جستجوی آن لحظه‌هایی که دیگر هیچ‌گاه باز نخواهند گشت. دل‌تنگی از آن زمان که می‌گذرد، هر روز بیشتر و بیشتر در قلبم خانه می‌کند.
(اسرا)

 

[vikand]

"تنهایی پس از خ**یا*نت"
در نهایت فهمیدم که همه آنچه که با هم ساخته بودیم، تنها یک فریب بود. خ**یا*نت تو، نه تنها قلبم را شکست، بلکه دنیایم را از هم گسیخت. اکنون در این دنیای سرد و بی‌رحم تنها مانده‌ام، با قلبی که دیگر هرگز مانند قبل نمی‌تپد. تو رفتی و من ماندم با خالی‌ترین احساسات و دلی که دیگر قادر به اعتماد نیست.
(اسرا)

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[vikand]

"پیشرفت هر روزه"
زندگی مثل یک سفر است که هر روز به جلو حرکت می‌کند. هر قدمی که به سمت جلو برمی‌دارم، هر دستاورد کوچک، من را خوشحال می‌کند. نمی‌دانم مقصد کجاست، اما همین که در حال حرکت هستم و هر روز بهتر از دیروز می‌شوم، برای من کافی است.
(اسرا)