• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان زیباترین حس | روزیتا شریف کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sharif
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 211
  • کاربران تگ شده هیچ

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام رمان :
زیباترین حس
نام نویسنده:
روزیتا شریف
ژانر رمان:
#عاشقانه #درام
کد رمان: 5637
ناظر رمان:
RAPUNZEL RAPUNZEL
‌‌
خلاصه: زندگی عجیب است و بازی های آن عجیب‌تر
آنسان‌هایش عجیب‌اند و رفتارشان عجیب‌تر
زیستن در این دنیا مشکل و تنها بودن در این دنیای که پایه‌های هر رابطه‌اش با فریب بنا می‌شود مشکل‌تر
دختری که با هزار بدبختی بزرگ می‌شود و از طفلیت آرزوهای در دل دارد دختری که نمی‌خواست عشق را وارد زندگی‌اش کند اما ناخودآگاه عشق وارد زندگی‌اش می‌شود دختری که با تنهایی ها ساخت اما آیا این عشق آن را از تنهایی رهایی می‌بخشد یا خیر
 
آخرین ویرایش
امضا : Sharif

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,009
پسندها
2,836
امتیازها
16,473
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
آغاز:

فارغ از این عالم، در خواب شیرین به سر می‌برد که زنگ دَر مزاحمش شده و چند بار پشت سر هم به صدا در آمد.
سرش را از روی بالشت بلند کرده و به ساعتی که رو پاتختی جا خوش کرده بود، نگاه کرد. عقربه‌ها نشان دهنده ۷:۰۰ صبح بود از جا بلند شده، به سمت دَر رفت. سردی زمین خواب از چشمانش ربود.
دَر را باز کرد و دوباره چشمانش نظاره‌گر سبد گل شد!
نیرا: وای! دوباره گل! یعنی چه؟
سبد گل را برداشته، وارد خانه شد‌‌. لای گل‌ها را گَشت اما دوباره بدون یادداشت بود!
سبد را رو میز غذا خوری گذاشته و به طرف حمام رفت‌. کلاً حمام و آماده شدنش نیم‌ساعت را دربر گرفت. بعد از آماده شدن، کیفش را برداشته و از خانه بیرون زد. مقابل آسانسور منتظر بود که صدای دَر واحد روبه‌رو در دهلیز پیچید؛ دوباره همان پسر!
بعد از چند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sharif

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
بر جلسه‌ی بعد از ظهر فکر می‌کرد که صدای دَر افکارش را به‌هم ریخت.
- بفرمایید!
- سلام خانم! می‌توانم داخل بیایم؟
- بلی! چرا نه بفرمایید آقای ویلیام.
- ویلیام: عذر می‌خواهم بابت مزاحمت
اما یک موضوعِ است که باید با شما در میان بگذارم.
- در خدمتم، بفرمایید بنشینید.
- راستش در مورد خودم نیست؛ شوهر خواهرم می‌خواهد از خواهرم طلاق بگیرد.
- خوب خواهرتان طفل هم دارند؟
- بلی دو پسر دارد و مشکل همین‌جاست که شوهر خواهرم می‌خواهد سرپرستی فرزندانش را بگیرد اما خواهرم بدون آنها نمی‌تواند دوام بیاورد.
ما برای گرفتن سرپرستی به یک وکیلِ نیاز داریم که بتواند کمک‌مان کند؛ برای همین‌ جزء شما شخصی دیگری به ذهنم نرسید.
نیرا گفت:
- چرا نه؟! هر چی در توانم باشد، انجام می‌دهم.
ویلیام: اما یک مشکل است.
نیرا: چه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sharif
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] RAPUNZEL

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
لوگان جعبه‌های پیتزا را روی میز گذاشت و به خوردن آغاز کردن.
لوگان: چرا این‌قدر در فکری؟
نیرا: به جلسه‌ی دادگاه فکر می‌کردم؛ کمی‌ استرس دارم.
لوگان: استرس و تو!؟ محال است؛ این‌طور قضیه‌ها که نزد تو مثل آب خوردن است!
نیرا: درست است، اما چون طرف مقابل ما هم یکی از بهترین وکلای‌ مدافع است. میدانی تاحال تنها یک قضیه را که نبرده دیگر همه پرونده‌هایش را به نفع خود ختم کرده.
لوگان: تو هم کم از آن نیستی. من مطمئنم که تو پرونده را می‌بَری.
نیرا: امید‌وارم چون خیلی زحمت کشیدم برای این.
لوگان: حالا واقعا این زن همسرش را به قتل نرسانده؟
نیرا: بلی! چرا باید چنین کاری کند؟! یک شاهد پیدا کردم اما چون از برادر شوهر این خانم می‌ترسید نمی‌خواست شهادت بدهد‌؛ من‌هم خیلی به مشکل راضی‌اش ساختم.
بعد از خوردن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sharif
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] RAPUNZEL

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
ایسلا: من کاملاً به شما اعتماد دارم؛ می‌دانم شما از عهده‌اش برمی‌آید.
نیرا: ممنون! از این‌که بالای من اعتماد کردید.
- مدعي ویکتور و مدعي‌علیه اسیلا زمان دادگاه شماست.
همه به سالون جلسه رفتند و بعد از تمام دفاعیات طرفین، قاضی حکم را صادر کرد:
- حکم دادگاه صادر شد؛ نظر به مدارک و شواهد موجود، خانم ایسلا تبرئه شده و ویکتور به ۱۰ سال حبس محکوم می‌شود.
قاضی با شکستاندن پنسل ختم جلسه را اعلام کرد و همه از سالون خارج شدند؛
نیرا وقتی می‌خواست از سالون بیرون شود با شنیدن آوازی از پشتش ایستاد.
- واقعا خوب پیش رفتید! خانم جوان.
تاحال کسی نتوانسته بود پرونده‌ی را از من بِبرد؛ اما شما توانستید! برای‌تان آرزوی موفقیت می‌کنم! و ها یک حرف دیگری که فراموشم نشود این کار تان عواقب خیلی ناگواری در پیش دارد؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sharif
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] RAPUNZEL

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
نیرا: خوش آمدی! بفرمایید بنشینید.
اِما: ممنون!
نیرا: خوب! خانم اِما برادرتان دیروز کمی از موضوع را برایم گفتند. برای پیش بردن این قضیه باید با شما صحبت می‌کردم تا بیشتر در مورد زندگی‌تان بدانم. اگر خواسته باشید شروع کنیم!
اِما: درست است من حاضرم.
نیرا: خوب‌ است پس از اول همه چیز را برایم بگویید؛ حتی جزئی‌ترین چیزها را! برای این‌که خوب بتوانم ازتان دفاع کنم باید از همه چیز آگاه باشم؛ تا نشود در آخر همه چیز خراب شود.
اِما: حتماً! چرا نه. هر چیزی لازم باشد انجام می‌دهم؛ تا از قید این ازدواج خلاص شوم.
- همه چیز از سه سال قبل شروع شد.
سال آخر دانشگاهم بود؛ هم دانشگاه می‌رفتم و هم برای پیدا کردن مخارجم بعد دانشگاه در یک رستوان به صورت پاره وقت کار می‌کردم. یک روز وقتی در رستوان مشغول سرویس دهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sharif
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] RAPUNZEL

Sharif

مدیر آزمایشی تالار هنر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
18/11/23
ارسالی‌ها
185
پسندها
402
امتیازها
2,933
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
- الیور! اسمش الیور است. بعد آن روز دیدار‌های ما بیشتر و بیشتر شد. من هم آهسته، آهسته عاشقش شدم؛ اما! نمی‌دانستم این عشق من‌را به فلاکت می‌کَشد.
گریه دیگر امان حرف‌زدن را ازش برید و به هق‌هق افتاد.
- معذرت می‌خواهم اما دیگر ادامه داده نمی‌توانم.
نیرا: لطفا گریه نکنید! در چنین موقعیتی باید بیشتر از هر زمانی قوی باشید؛ برای امروز همین‌قدر کافیست! بقیه‌اس را فردا ادامه می‌دهیم.
اِما: درست است! خانم وکیل ممنون شما.
نیرا: خواهش می‌کنم! پس فردا همین ساعت منتظرتان هستم.
اِما: درست است پس فعلا بیشتر از این وقت‌تان را نگیریم؛ وقت خوش!
نیرا: وقت شما هم خوش!
امروز نیرا خوشحال‌تر از هر روز بود؛ چون توانسته بود پرونده را بِبرد. صفحه‌ی مبایل اش روشن کرد ساعت ۵:۰۰ را نمایش می‌داد؛ میزش را مرتب کرده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sharif

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا