شاعر‌پارسی اشعار صغری اسلامی اصل | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 67
  • کاربران تگ شده هیچ

- ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,968
پسندها
38,709
امتیازها
96,873
مدال‌ها
38
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
کوبه های بی رمق قلبم را
به ثانیه ها می سپارم
لحظه لحظه ام را
چونان مرغی
ذبح می کنم
دیگر اکنون نه رودها را انکار می کنم
و نه آواز پر پرندگان بالشتکم را
و به تو
که تمام هستی ام را به هیچ آویختی
هیچ نمی اندیشم
می شود با تو به تمامی پرندگان مهاجر
غبطه خورد
از تو به خودم
فاصله ای است به وسعت کلام
در خودم می شکنم
و از نو
این چینی شکسته را
بند بند بند می زنم
 
امضا : - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

- ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,968
پسندها
38,709
امتیازها
96,873
مدال‌ها
38
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
با نهال دستانت بهار را به انتظار نشستی
صلابت نگاهت اوج بودن را به تمسخر می کشاند
کدام رود را سرچشمه ای
که اقیانوس وار
وسعت قلبت را
در تلاطم امواج نامساعد درد
به بی انتها پیوند زدی
درد از تو درمانده است
و رنج از مهابت تو رنجیدم
قرار را بیقرار کردی
و در بهاری ترین روز خدا
پاییز زندگی را
در جنگی نابرابر
به دست باد سپردی
به تو که می رسم
سرمای سنگین ترس را
به بید وجودم می آویزم
و خفاش وار
سرنگونی خویش را می آشامم
 
امضا : - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

- ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,968
پسندها
38,709
امتیازها
96,873
مدال‌ها
38
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
کودکانه ام
رویایی است سوار بر ابرهای روان
بی ریاترین تکه های وجودم را
در سالیان دور
جا گذاشته ام
آنجا که هیچ کس سیاه نبود
رنگین ترین ثانیه هایم
شوق پریدن از رودخانه های نه چندان بزرگ بود
که کوچکی ام را
بر من گوشزد می کردند
باغ هایی به وسعت اقیانوس
مرا به وسعت خانه ی یک دوست
رهنمون می کرد
گاه
درختانی
شریک قایم باشک های همیشگی مان می شد
و گاه
غذای جسم و جانمان
می خوابم
می بینم
می دانم
کودکیم
آشکارا
مرا به از نو شدن فرا می خواند
شلوغ
همچون خس خسِ برگهای خشک آبان ماه
و پر هیجان
و من در امتداد رودهایی
که دریا انگاشته می شد
سفید
چون آسمانِ پر ابرِ یک روزِ ایوان
زلال
مثل قلبِ کوچکِ معصومه
دیوانه وار
خواب را پشت سر می گذارم
تا صبحِ کودکی در من بیدار شود
و روزی سرشار از خودم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

- ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

مدیر تالار شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,968
پسندها
38,709
امتیازها
96,873
مدال‌ها
38
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
آسمان آبی تر
رودها جاری تر
سبزه ها رقص کنان
ابرها راهی تر
من درونم جاری است
واژه های روشن
پُر پروازم من
خالی از هر بودن
تا تهِ سادگی ام
سایه ای پیدا نیست
با صدای گنجشک
می کنم باز طلوع
خوب می دانم
تا طلوعی دیگر
ره چنان کوتاه است
مثل یک نی لبکی
که بیفتد از دست
یا که آن گنجشکک
برلب شاخه نشست
سبزی هر برگی
قصه ای طولانی است
مرگ هر روز و شب
هستی این هستی است
 
امضا : - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا