- ارسالیها
- 224
- پسندها
- 1,975
- امتیازها
- 11,713
- مدالها
- 8
مدت هاست وارونگی به سراغم آمده
زود نبود؟!
با سن کمی که دارم
مدام در اتفاقاتی که دارند مسلسل وار به سویم شلیک می شوند
دو نقش تکراری دارم
یا ملعبه ای دست دیگران
و یا تماشاگری اندوهگین تر از بازیگران
گویی جنگی به پاست
و من همان پرچم سفید صلحی هستم که با تیر دشمن نابودش کرده اند
و زیر چکمه های متجاوزان خیره ی بی رحمی هایی ست از جنس دل شکستن
و این منم که حتی درد دشمنان را نیز حس میکنم
همچو فنجان قهوه ی تلخی سرد شده
بر میز گوشه ی کافه ای هستم
که سفارش دهنده ی آن به قدری غرق فلاکت هایش بود
که مرا از یاد برده بود
و او از کافه خارج شده
و من نگاهم به فنجان های خالی و صاحبان میزهای کافه که عجیب مسرورند و مشغول
مدت هاست هویتم تبدیل به اجسام شده
خود را با اسباب خانه و ملزومات هر پیشه ای مقایسه...
زود نبود؟!
با سن کمی که دارم
مدام در اتفاقاتی که دارند مسلسل وار به سویم شلیک می شوند
دو نقش تکراری دارم
یا ملعبه ای دست دیگران
و یا تماشاگری اندوهگین تر از بازیگران
گویی جنگی به پاست
و من همان پرچم سفید صلحی هستم که با تیر دشمن نابودش کرده اند
و زیر چکمه های متجاوزان خیره ی بی رحمی هایی ست از جنس دل شکستن
و این منم که حتی درد دشمنان را نیز حس میکنم
همچو فنجان قهوه ی تلخی سرد شده
بر میز گوشه ی کافه ای هستم
که سفارش دهنده ی آن به قدری غرق فلاکت هایش بود
که مرا از یاد برده بود
و او از کافه خارج شده
و من نگاهم به فنجان های خالی و صاحبان میزهای کافه که عجیب مسرورند و مشغول
مدت هاست هویتم تبدیل به اجسام شده
خود را با اسباب خانه و ملزومات هر پیشه ای مقایسه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.