متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مطالب جالب مطالب جالب | قطعه‌های کتاب

  • نویسنده موضوع Vana~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 717
  • بازدیدها 5,025
  • کاربران تگ شده هیچ

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #71
«آدم عجیبی هستی، شاید به همین دلیل دوستت دارم و شاید هم روزی به همین دلیل متنفر شوم.»
بیگانه /آلبرکامو
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #72
«این شده بود که بنشینم و چشم از این نیمه خدا برندارم؛ وارسی‌اش می‌کردم: به آرامش، توداری، جذبه‌ی صورت، صداقتی که در وجودش بود، ناآگاهی‌اش از بزرگی ذاتی‌اش، ـ ناآگاهی از صدها نگاه تحسین برانگیز، عمیق، دوست داشتنی و بی‌پیرایه‌ای که به او دوخته شده بود ـ دقت می‌کردم.»
شانس /مارک تو این
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #73
«یافتن کلماتی که جدایی می‌افکند خیلی آسان‌تر از یافتن کلماتی است که پیوند می‌دهد و جمع و جور می‌کند!»
سوتفاهم /آلبرکامو
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #74
«شاید باور نکنید اما آدم هایی پیدا می شوند که بی هیچ غمی یا اضطرابی زندگی می کنند. خوب می پوشند خوب می‌خورند خوب می‌خوابند از زندگی خانوادگی لذت می برند. گاهی غمگین می شوند ولی خم به ابرو نمی‌آورند و غالباً حالشان خوب است و موقع مردن آسان می‌میرند معمولاً در خواب. شاید باور نکنید اما چنین آدم هایی پیدا می شوند.»
برای من غمگین نشوید/بوکوفسکی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #75
«روی فقیر‌ها آزمایش می‌کردند و اگر به نتیجه می‌رسید، آن‌وقت به عنوان درمان روی پولدارها انجام‌اش می‌دادند. و اگر به نتیجه نمی‌رسید، همیشه بازهم فقیری بود که رویش آزمایش کنند.»
ساندویچ ژامبون /بوکوفسکی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #76
«ما نیازمند کمی شفقت بودیم. زندگی‌هامان به حد کافی احمقانه بود. چیزی باید ما را نجات می‌داد.»
ساندویچ ژامبون /بوکوفسکی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #77
«جان چرچیل به مفهوم عشق باور نداشت و آن را حالتی از دیوانگی می‌دانست و باور داشت که راندولف بر اساس عشق، که حالتی از دیوانگی است، ازدواج می‌کند و تا چشم باز کند، خود را در زندگی‌ای رقت‌بار و ازدواجی نامیمون گرفتار خواهد دید.»
قهرمان پیش بینی ناپذیر /پاول ادیسون
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #78
«گاهی آدم در اولین برخورد با یک غریبه، بی‌این که حرف و سخنی رد و بدل شده باشد، ناگهان احساس می‌کند که قیافه طرف به دلش نشسته است.»
جنایت و مکافات /داستایفسکی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #79
«من از آن‌ها نیستم که زیر بار حرف زور بروم. مرامم همین است. چون معتقدم حرف زور شنیدن یعنی آب به آسیاب استبداد ریختن.»
جنایت و مکافات /داستایفسکی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,142
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #80
«قبل از این‌که تصمیم بگیری کار را شروع کنی، به آینه نگاه کن و دربارهٔ چیزی که می‌بینی با خودت صادق باش.»
هنر شفا اندیشیدن /رولف دوبلی
 
امضا : اِنزوا؛

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا