- ارسالیها
- 9,631
- پسندها
- 40,865
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 42
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
این خانه
تمام شب دور بوده است در دریا
چوب ها از تاریکی سقوط می کنند،
تپه های غران
پای پنجره بادها رم می دهند کشتزارها را
و باز و گشاده سیاهی و نمی کور کننده را
به اهتزاز در می آورد
تا روز به پا خاست؛
آنگاه زیر آسمان نارنج رنگ
تپه ها منزل هایی نو داشتند
و باد از نیام
بر کشید دشنه ی نور را، تیره – رخشان و زمرد فام
.انقباضی چون مردمک یکی دیده ی هار
نیمروز سوی خانه را بالا پیمودم
تا در انبار زغال،
یک بار بی پروا نگریستم به بالا
از میان آسیب بادی
که می آزرد چشم خانه ام
چادر تپه ها کوبید
و کشید ریسمان مهارش را
کشتزار ها لرزان،
خط افق سیمایی گرفته
هر دم آماده تا بکوبد
و نا پیدا شود به بال کوبه ای
باد زاغی را به دوردست ها افکند
ویاعوی پشت سیاه
.به سان میلی آهنین خمید
خانه
چون ظریف...
تمام شب دور بوده است در دریا
چوب ها از تاریکی سقوط می کنند،
تپه های غران
پای پنجره بادها رم می دهند کشتزارها را
و باز و گشاده سیاهی و نمی کور کننده را
به اهتزاز در می آورد
تا روز به پا خاست؛
آنگاه زیر آسمان نارنج رنگ
تپه ها منزل هایی نو داشتند
و باد از نیام
بر کشید دشنه ی نور را، تیره – رخشان و زمرد فام
.انقباضی چون مردمک یکی دیده ی هار
نیمروز سوی خانه را بالا پیمودم
تا در انبار زغال،
یک بار بی پروا نگریستم به بالا
از میان آسیب بادی
که می آزرد چشم خانه ام
چادر تپه ها کوبید
و کشید ریسمان مهارش را
کشتزار ها لرزان،
خط افق سیمایی گرفته
هر دم آماده تا بکوبد
و نا پیدا شود به بال کوبه ای
باد زاغی را به دوردست ها افکند
ویاعوی پشت سیاه
.به سان میلی آهنین خمید
خانه
چون ظریف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.