- ارسالیها
- 9,500
- پسندها
- 40,679
- امتیازها
- 96,873
- مدالها
- 41
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
اکتبر بود كه عاشقت شدم
پشت موهایت پنهان شده بودی
و سایهات را
بر گوشههای این خانه میراندی
در نوامبر هجوم آوردی
و هوای بالای تختم را
از رویا آکندی
فریادهایی یاریطلبانه
در گوش جانم طنین افکند
در دسامبر دستانت را گرفتم
یک بعد از ظهر، نور رفت و بازگشت
در سحرگاه ساحلی در اسکاتلند
با آواز تو
حالا ژانویه است، تو محو میشوی
در وجود همزادت
جواهراتی بر شنلش، سایه ی تو بر برف
بر باد میلغزی
نسیمی بلورین
آوازهای تازهات را
از پنجره ی اتاقهای غمانگیز، بلند و زیبامان
میرباید.