• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان گل‌های دژاوو | نایریکا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Nayrika
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 104
  • کاربران تگ شده هیچ

Nayrika

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/12/19
ارسالی‌ها
65
پسندها
954
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
گل‌های دژاوو
نام نویسنده:
نایریکا
ژانر رمان:
عاشقانه
کد رمان: 5710
ناظر:
A asalezazi

خلاصه: دژاوو به معنای آشناپنداری یا صحنه‌ای که بعد از دیدن آن احساس می‌کنی قبلاً آن را دیده‌ای. درست مثل کاملیا که بعد از دیدار با یک غریبه دچار دژاوو می‌شود و او را آشنایی می‌پندارد که شاید فراموش کرده است. گذر روزها آن‌ها را به هم نزدیک‌تر می‌کند و در میان گل‌های دژاوو عاشق می‌شوند .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ghasedak.

مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,039
پسندها
3,044
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • مدیر
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg

«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Nayrika

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/12/19
ارسالی‌ها
65
پسندها
954
امتیازها
4,823
مدال‌ها
8
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
بعد از سپری یک روز بارانی، حالا هوا رو به تاریکی می‌رفت.
کاملیا با لباسی سفید و نوار دوزی شده کلاسیک‌اش که مادربزرگش برایش دوخته بود، کمی با احساس خواب‌ آلودگی در باغ قدم زنان کتابی را در دستان خود حمل می‌کند.
هر از گاهی نگاهی به صفحات آن می‌اندازد و تمام سعی‌اش را می‌کند تا آن را با خود تصور کند. صندل های سیاه رنگش پر از گل شده‌اند و شلوار جینش هم بی‌نصیب نمانده بود. سرش را دوباره به صفحه کتاب می‌اندازد و با لبخندی آخرین خط از آن صفحه را می خواند.
خواست که ورق بزند، اما حواسش به چیز دیگری پرت شد. یک ماشین سیاه رنگی وارد حیاط خانه قدیمی که چند متر آن طرف‌تر بود می‌شود. خانه‌ای که سال‌ها خالی از سکنه بود خانه‌ای زیبا در بلندی چمن زار که در آسمان ابری و گرفته‌ی عصر جلوه‌ای خاص...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] asalezazi

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 5)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا