متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

میزگرد میزگرد | سری پنجم «Halloween»

  • نویسنده موضوع Seta~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 58
  • بازدیدها 679
  • کاربران تگ شده هیچ

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #31
داداش تو خودت خوابیدنت هالوینه:face-with-tears-of-joy::loudly-crying-face:
حس می‌کنم خونه‌مون داره :grinning-face-with-sweat: چون این چند سالی که اومدیم این خونه اتفاق خوابه برام افتاده و مدام می‌بینم.
قبلش خیلی کمتر بود:grinning-face-with-sweat:
 
امضا : M A H D I S
  • Disbelief
واکنش‌ها[ی پسندها] m._.r

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #32
حس می‌کنم خونه‌مون داره :grinning-face-with-sweat: چون این چند سالی که اومدیم این خونه اتفاق خوابه برام افتاده و مدام می‌بینم.
قبلش خیلی کمتر بود:grinning-face-with-sweat:
اوه
تاحالا ندیدی بچت مثلا به یجا نگا کنه؟ یا با خودش و یه شخصیت خیالی بازی کنه؟
 
امضا : Seta~

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #33
اوه
تاحالا ندیدی بچت مثلا به یجا نگا کنه؟ یا با خودش و یه شخصیت خیالی بازی کنه؟
زیاد :rolling-on-the-floor-laughing: الان که بزرگه (۳سال) چون می‌تونه کامل صحبت کنه و ارتباط بگیره، باور نمی‌کنم که با چیزی در ارتباط باشه. ولی بچه تر که بود و واضح حرف نمی‌زد می‌ترسیدم.
خونه‌ قبلی مون کلا دو واحد بودیم و هیج خونه‌ای دورمون نبود که من صدا رو به اون ربط بدم.
شرایطی پیش اومده بود که شوهرم نبود و خانواده ها رو پیچونده بودم که رفتم خونه دوستم تا با دخترم تنها و راحت خونه خودمون باشیم.
چهار شب تنها بودیم و اتفاقا همسایه مون هم نبود.
شب آخر تو اشپزخونه مشغول بودم و
از اتاق صدای باز شدن در کمدا میومد و دخترمم روی روروئک بود و فوری می‌دوید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M A H D I S

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #34
زیاد :rolling-on-the-floor-laughing: الان که بزرگه (۳سال) چون می‌تونه کامل صحبت کنه و ارتباط بگیره، باور نمی‌کنم که با چیزی در ارتباط باشه. ولی بچه تر که بود و واضح حرف نمی‌زد می‌ترسیدم.
خونه‌ قبلی مون کلا دو واحد بودیم و هیج خونه‌ای دورمون نبود که من صدا رو به اون ربط بدم.
شرایطی پیش اومده بود که شوهرم نبود و خانواده ها رو پیچونده بودم که رفتم خونه دوستم تا با دخترم تنها و راحت خونه خودمون باشیم.
چهار شب تنها بودیم و اتفاقا همسایه مون هم نبود.
شب آخر تو اشپزخونه مشغول بودم و
از اتاق صدای باز شدن در کمدا میومد و دخترمم روی روروئک بود و فوری می‌دوید سمت اتاق. ورودی اتاق پله داشت و نمی‌تونست بره تو اتاق و فقط به سمت بالا نگاه میکرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Seta~

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #35
بسم الله چجوری سکته نکردی
:rolling-on-the-floor-laughing: +کله‌ی پر باد
آدمای نزدیک زندگیم کیلومترها ازم دور بودن
اجنه محترم رو حضوری هم می‌دیدم‌شون، حاصر نبودم زنگ بزنم بیاین نجاتم بدین:rolling-on-the-floor-laughing:
اتاق فرار مجانی داشتم برای خودم:rolling-on-the-floor-laughing:
 
امضا : M A H D I S

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #36
:rolling-on-the-floor-laughing: +کله‌ی پر باد
آدمای نزدیک زندگیم کیلومترها ازم دور بودن
اجنه محترم رو حضوری هم می‌دیدم‌شون، حاصر نبودم زنگ بزنم بیاین نجاتم بدین:rolling-on-the-floor-laughing:
اتاق فرار مجانی داشتم برای خودم:rolling-on-the-floor-laughing:
میتونستی درآمدزایی کنی بخدا
 
امضا : Seta~

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #37
میتونستی درآمدزایی کنی بخدا
متاسفانه از اون خونه رفتیم اومدیم این خونه خوابالوعه:rolling-on-the-floor-laughing:
باید رو این خونه برنامه ریزی کنم:rolling-on-the-floor-laughing:
 
امضا : M A H D I S

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #38
متاسفانه از اون خونه رفتیم اومدیم این خونه خوابالوعه:rolling-on-the-floor-laughing:
باید رو این خونه برنامه ریزی کنم:rolling-on-the-floor-laughing:
مردمو بکشون بگو میتونین بخوابین از جنا درباره ایندتون بپرسید صد جواب میده
 
امضا : Seta~

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #39
مردمو بکشون بگو میتونین بخوابین از جنا درباره ایندتون بپرسید صد جواب میده
ایده جذاب برای فعالیت اینستا :rolling-on-the-floor-laughing: صد تضمینی :rolling-on-the-floor-laughing:
یه جن رو هم بیارم وسط برقصه برا ملت:rolling-on-the-floor-laughing:
 
امضا : M A H D I S
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #40
امضا : Seta~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
23
بازدیدها
850
پاسخ‌ها
10
بازدیدها
221
پاسخ‌ها
101
بازدیدها
1,038
پاسخ‌ها
12
بازدیدها
246
پاسخ‌ها
44
بازدیدها
585
پاسخ‌ها
8
بازدیدها
149

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا