متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

میزگرد میزگرد | سری پنجم «Halloween»

  • نویسنده موضوع Seta~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 58
  • بازدیدها 677
  • کاربران تگ شده هیچ

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #51
اره تازه یه سری افراد هم معتقدن آب جوش بریزی زمین یجوری آسیب به جنا می‌رسه و بعدش میان بچتو اذیت میکنن حالا نمیدونم خرافه‌ست یا جدیه
من به آبجوش اعتقادی ندارم :)
اینم میگن رو اتیش آب میریزی که خاموش بشه، باید بسم الله بگی
آب جوش هم نباید بریزی روش:grinning-face:
 
امضا : M A H D I S

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #52
آره منم شنیدم به خدا تا حالا بارها شده آب‌جوش ریختم و بسم‌الله نگفتم بعدش منتظر بودم جنا بیان اذیتم کنن:grinning-face-with-big-eyes:
:face-with-tears-of-joy::loudly-crying-face:وای
من خالم می‌گفت قبلا یبار بعد اینکه آب جوش ریخته شب حس می‌کرده دارن دختر خالمو اذیت میکنن اون موقع دختر خالمم ۱سالش بیشتر نبوده بخاطر همین گفتم نمیدونم واقعیه یا خرافه
 
امضا : Seta~

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #53
شما رو نمی‌دونم ولی این فکر که من انسانم و از اونا بهترم، همیشه باعث شده این‌جور وقتا کمتر بترسم :grinning-squinting-face:
شایدم دارم خودمو گول می‌زنم:grinning-squinting-face: ولی به نظرم هر چی بیشتر بترسی بد تره :)
:face-with-tears-of-joy::face-with-tears-of-joy:روش خوبیه
 
امضا : Seta~

m._.r

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
172
امتیازها
503
مدال‌ها
3
  • #54
امضا : m._.r

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #55
من به آبجوش اعتقادی ندارم :)
اینم میگن رو اتیش آب میریزی که خاموش بشه، باید بسم الله بگی
آب جوش هم نباید بریزی روش:grinning-face:
اتیشو نشنیده بودم
 
امضا : Seta~

Fateme Amade

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
16
 
ارسالی‌ها
2,726
پسندها
7,580
امتیازها
30,973
مدال‌ها
27
  • مدیر
  • #56
یه خونه توی همسایگی مادربزرگم توش ۲ تا درخت کُنار داشتن.
از قدیم هم میگن درخت‌های کُنار ملائکه یا جن دارن. این دوتا درخت هم دوتا حالا نمی‌دونم جن یا به قول بعضیا ملائکه داشته دوتا هم کوچیک بودن که همیشه توی اون خونه دیده میشدن.
یه روز صاحب خونه درخت‌ها رو قطع میکنه.
میگن از وقتی اون دوتا درخت رو قطع کرد مرگ به سراغ خودش و خانواده‌اش میاد.
اول پدر خانواده سکته میکنه میمیره بعد مادر.
دختر بزرگ خودش رو آتیش میزنه و نوه‌ی بزرگشون که یه پسر جوون بوده هم تصادف میکنه و میمیره...
 
امضا : Fateme Amade

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #57
یه خونه توی همسایگی مادربزرگم توش ۲ تا درخت کُنار داشتن.
از قدیم هم میگن درخت‌های کُنار ملائکه یا جن دارن. این دوتا درخت هم دوتا حالا نمی‌دونم جن یا به قول بعضیا ملائکه داشته دوتا هم کوچیک بودن که همیشه توی اون خونه دیده میشدن.
یه روز صاحب خونه درخت‌ها رو قطع میکنه.
میگن از وقتی اون دوتا درخت رو قطع کرد مرگ به سراغ خودش و خانواده‌اش میاد.
اول پدر خانواده سکته میکنه میمیره بعد مادر.
دختر بزرگ خودش رو آتیش میزنه و نوه‌ی بزرگشون که یه پسر جوون بوده هم تصادف میکنه و میمیره...
بعدش بیخیالشون شدن؟
 
امضا : Seta~

Fateme Amade

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
16
 
ارسالی‌ها
2,726
پسندها
7,580
امتیازها
30,973
مدال‌ها
27
  • مدیر
  • #58
بعدش بیخیالشون شدن؟
بازمانده‌هاشون از اونجا رفتن و خونه رو فروختن. خیلی وقته هیچ کس توی خونه زندگی نمیکنه و هنوزم که هنوزه خالیه
 
امضا : Fateme Amade

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #59
امضا : Seta~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
23
بازدیدها
850
پاسخ‌ها
10
بازدیدها
221
پاسخ‌ها
101
بازدیدها
1,037
پاسخ‌ها
12
بازدیدها
246
پاسخ‌ها
44
بازدیدها
585
پاسخ‌ها
8
بازدیدها
149

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا