متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

میزگرد میزگرد | سری پنجم «Halloween»

  • نویسنده موضوع Seta~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 58
  • بازدیدها 675
  • کاربران تگ شده هیچ

m._.r

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
172
امتیازها
503
مدال‌ها
3
  • #41
دور و وریای ما میگن زنی که تازه مادر شده چون آسیب دیده‌ست، جنا اذیتش می‌کنند و نباید خودشو بچه‌ش رو تا ۴۰ روز تنها بذاری.
یکی از آشناهای ما میگه وقتی تازه زایمان کرده بوده، چون هیشکی نداشته که کنارش باشه، تنها بوده.
یه شب از خواب بیدار میشه می‌بینه در حموم نیمه بازه و صدای آب میاد.
از لای در زنی رو می‌بینه که داشته بچه نوزادی رو می‌شسته. فکر می‌کنه بچه خودشه
فوری میره اتاق می‌بینه بچه‌ش خوابه و شوهرشو بیدار می‌کنه که دوباره برن ببینن.
در حموم به همون حالت باز بوده و شیر آب هم همینطور ولی جا تر بوده و خانوم جنی نبوده:rolling-on-the-floor-laughing:
من که تازه بچه‌م به دنیا اومده بود، هر چی منتظر بودم خوشبختانه کسی کارم نداشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m._.r

m._.r

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
172
امتیازها
503
مدال‌ها
3
  • #42
تازه ما یکی رو این‌جا داشتیم، که اعتقادت عجیبی به اجنه و دنیای ماورا داشت، البته یک سالی می‌شه فوت کرده ولی دعانویس مشهوری بود و اگه به دعاهای اعتقاد می‌داشتی واقعا اثر می‌کرد و اجنه رو واقعا احضار می‌کرد!
 
امضا : m._.r

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #43
اتفاقاً بر همین اساس خاله‌م می‌گفت که وقتی اولین پسرش‌ رو به دنیا آورده بوده تقریبا ده رو از زایمانش‌ می‌گذشته! خاله‌م مادرشوهر هم نداره و مامان‌بزرگم‌ هم رفته بوده روستا، خاله‌م هم شب تنها بوده، خلاصه خاله‌م بلند شده بره آشپزخونه، می‌بینه که یه زن قد بلند با چشمای توخالی و دهنی‌ که بازه داره نگاهش می‌کنه و بهش لبخند می‌زنه، خاله‌م اولش ترسیده و شوکه شده اما، بعدش یه آیت‌الکرسی خونده و اون جنه هم غیب شده!
من دوست مامانم می‌گفت وقتی زایمان کرده دوسه روز بعدش هیچکس نبوده پیشش از خواب بیدار میشه یه زن خیلی خوشگل با موهای طلایی میبینه که از جلوش رد میشه میره تو دیوار بعد از اون میترسه دیگه هرشب قرآن میذاره بالاسرش
 
امضا : Seta~

m._.r

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
172
امتیازها
503
مدال‌ها
3
  • #44
من دوست مامانم می‌گفت وقتی زایمان کرده دوسه روز بعدش هیچکس نبوده پیشش از خواب بیدار میشه یه زن خیلی خوشگل با موهای طلایی میبینه که از جلوش رد میشه میره تو دیوار بعد از اون میترسه دیگه هرشب قرآن میذاره بالاسرش
وای خیلی بده من روزای‌ اولی که دخترم به دنیا اومده‌بود از همین می‌ترسیدم و یک‌سره قرآن می‌خوندم!
 
امضا : m._.r

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,761
پسندها
34,322
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #45
وقتی در آینه به خودم نگاه کردم، تصویرم برای یک لحظه پلک زد، اما من نه...
 

m._.r

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
172
امتیازها
503
مدال‌ها
3
  • #46
بچه‌ها این در مورد خودمه و واقعیه! یه شب نمی‌دونم خواب می‌دیدم یا واقعی بود، یه خونه‌ی قدیمی رو می‌دیدم که از قضا نقشه‌ش شبیه خونه‌ی قبلی خاله‌م اینا بود، می‌دیدم که توی حمام یه جن هستش و مدام دنبالم می‌کنه و من جیغ می‌کشم و فرار می‌کنم!اصلا فکر می‌کردم واقعا داره برام اتفاق می‌افته در حالی که همش خواب بود!
 
آخرین ویرایش
امضا : m._.r

Seta~

ناظر داستان کوتاه
سطح
44
 
ارسالی‌ها
6,051
پسندها
41,293
امتیازها
84,376
مدال‌ها
76
  • نویسنده موضوع
  • #47
وای خیلی بده من روزای‌ اولی که دخترم به دنیا اومده‌بود از همین می‌ترسیدم و یک‌سره قرآن می‌خوندم!
اره تازه یه سری افراد هم معتقدن آب جوش بریزی زمین یجوری آسیب به جنا می‌رسه و بعدش میان بچتو اذیت میکنن حالا نمیدونم خرافه‌ست یا جدیه
 
امضا : Seta~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

m._.r

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
172
امتیازها
503
مدال‌ها
3
  • #48
اره تازه یه سری افراد هم معتقدن آب جوش بریزی زمین یجوری آسیب به جنا می‌رسه و بعدش میان بچتو اذیت میکنن حالا نمیدونم خرافه‌ست یا جدیه
آره منم شنیدم به خدا تا حالا بارها شده آب‌جوش ریختم و بسم‌الله نگفتم بعدش منتظر بودم جنا بیان اذیتم کنن:grinning-face-with-big-eyes:
 
امضا : m._.r
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Vana~

M A H D I S

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
20
 
ارسالی‌ها
607
پسندها
8,965
امتیازها
24,973
مدال‌ها
37
سن
23
  • مدیر
  • #49
شما رو نمی‌دونم ولی این فکر که من انسانم و از اونا بهترم، همیشه باعث شده این‌جور وقتا کمتر بترسم :grinning-squinting-face:
شایدم دارم خودمو گول می‌زنم:grinning-squinting-face: ولی به نظرم هر چی بیشتر بترسی بد تره :)
 
امضا : M A H D I S
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m._.r

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,761
پسندها
34,322
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #50
وقتی خوابت ببره، من اونجا منتظرتم... تا آخرین نفس‌هاتو بشمارم!
:Azrael:
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
23
بازدیدها
850
پاسخ‌ها
10
بازدیدها
220
پاسخ‌ها
101
بازدیدها
1,036
پاسخ‌ها
12
بازدیدها
246
پاسخ‌ها
44
بازدیدها
585
پاسخ‌ها
8
بازدیدها
149

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا