• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان اتاق 721 | Taraneh.j کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Taraneh.j
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 120
  • برچسب‌ها
    درام
  • کاربران تگ شده هیچ

Taraneh.j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/6/22
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
سن
18
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
اتاق 721
نام نویسنده:
Taraneh.j
ژانر رمان:
درام، معمایی، روان‌شناختی
کد رمان: 5816
ناظر:
A asalezazi
خلاصه:

آکو وثوقی، وارث نامی که هیچ‌گاه افتخار آن را احساس نکرده بود، دیگر نمی‌خواست سایه‌ای در بازی دیگران باشد؛ بازی‌ای که در آن هیچ‌کس به قاعده نمی‌برد و تنها قانونِ حاکم، قدرت است. در جهانی که قدرت، سلاح ستمگران است او تنها یک راه برای پایداری می‌شناسد و آن شکستن تمام زنجیرهایی است که او را در بند کشیده‌اند؛ اما در این مسیر، حقیقت رنگ می‌بازد و مرز میان اراده و سقوط در هم می‌شکند و در میان این تاریکی، سرابِ روشنِ حقیقت قدم‌ها را به بیراهه می‌کشاند. شاید تنها راه نجات در جایی دور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Taraneh.j

Armita.sh

مدیر تالار کتاب + مدیر تالار تیزر
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
3/6/22
ارسالی‌ها
2,522
پسندها
20,767
امتیازها
48,373
مدال‌ها
43
سن
15
سطح
32
 
  • مدیر
  • #2
C2A82341-E18E-4812-9E10-7AFABF7CB008.jpeg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Armita.sh
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Taraneh.j

Taraneh.j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/6/22
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
سن
18
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:
در دنیایی که حقیقت در میان حیله‌ها پنهان شده، قدرت تنها معیار بقاست. آنان که آن را در دست دارند، برای حفظ سلطه‌شان به هر ریسمانی چنگ می‌زنند و آنان که به حقیقت قدرت پی می‌برند، برای رهایی از آن بهای گزافی می‌پردازند. در این نبرد پنهان، هیچ‌کس بی‌‌گناه نیست. رازی که در تاریکی مدفون شده، تنها برای کسی آشکار خواهد شد که بهای دانستن را بپردازد ..
 
امضا : Taraneh.j
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] asalezazi

Taraneh.j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/6/22
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
سن
18
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
بخش اول
در جستجوی سایه‌ها


30 آذر ساعت 2 بامداد_عمارت سرمدی:

آروم سنجاق رو توی قفل در چرخوندم که سر و صداش کسی رو با خبر نکنه از اینکه این در دزدگیر نداشت سر کیف بودم و از طرفی هم متعجب؛ عرق روی پیشونیم رو با آرنجم پاک کردم و نگاهم رو توی حیاط پر از درخت چرخوندم و مراقب بودم که نگهبان من رو نبینه. غرق کارم بودم که بعد از کلی کلنجار بالاخره در با صدای تقی باز شد. خوشحال نیشخندی زدم، درِ سنگین رو هُل دادم و داخل شدم اما با دیدن عمارت که چه عرض کنم، کاخ بزرگ رو به روم خواستم سوت بلند بالایی بکشم که یادم اومد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taraneh.j

Taraneh.j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/6/22
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
سن
18
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
بی‌صدا با هر دو دستم چنگی به دو طرف صورتم زدم. دستم رو به سمت کیف کوچیکی که همراهم بود بردم و سنجاق معروفم رو بیرون کشیدم. کمی خم شدم و همزمان که چشمم به اتاق سرمدی بود، نگاهی به ساعتم که دو و چهل و دو دقیقه رو نشون می‌داد انداختم. چشمم رو به قفل نزدیک کردم تا بتونم فرنش رو تشخیص بدم کمی سنجاق رو خم کردم و بهش حالت دادم. سنجاق رو توی قفل فرو کردم و از شانس خوبم چند ثانیه بعد قفل با صدای ظریفی باز شد. خوشحال بوسه‌ای به سنجاقم زدم و توی کیفم گذاشتمش. دست‌هام از زیر دست کش عرق کرده بود و این حسابی آزارم می‌داد. نگاهی به پشت سرم انداختم و با فشردن دستگیره سریع در رو باز کردم و داخل شدم؛ آروم به در تکیه دادم و نگاه سرکشم‌ رو توی اتاق چرخوندم؛ میز کار چوبی نسبتاً بزرگی رو به روی در قرار گرفته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Taraneh.j
  • Disbelief
واکنش‌ها[ی پسندها] rifledark

Taraneh.j

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/6/22
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
سن
18
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
نفس‌هام کوتاه و منقطع شده بود و جرأت تکون خوردن نداشتم. تنم رو منقبض کردم و برای دید بهتر سرم رو به قفسه چسبوندم. دستش رو به سمت کلید برق که درست پشت قفسه بود برد و کلید رو فشرد. با روشن شدن اتاق چیزی توی دلم تکون خورد؛ چشم‌هام رو با درد روی هم فشردم، صدای قدم‌هاش هر لحظه به سمتی که من بودم بیشتر می‌شد. آب دهنم رو سخت قورت دادم که صدای خواب‌آلود همسرش که توی چهارچوب در ایستاده بود، پیچید:

- چرا اومدی اینجا عزیزم؟

صدای نفس بلندش رو شنیدم اما دیدی به قیافه‌ش نداشتم، مکثی کرد و گفت:

- چیزی نیست یه صدایی شنیدم اومد ..

همسرش دست به سینه وسط حرفش پرید و با صدایی حرصی بود گفت:

- باز نگران دارایی‌هات شدی؟ نترس کسی پیداشون نمیکنه.

نمیدونم توی چه حالتی بود اما چند ثانیه کمی که توی دیدم قرار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Taraneh.j

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا