• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان وارث هیچکس | mafia کاربر انجمن یک رمان

mafiia

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
25/4/25
ارسالی‌ها
71
پسندها
91
امتیازها
148
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
صبح با یه حس سنگین بیدار شدم. نه خواب دیده بودم، نه کابوس... فقط بدنم بی‌دلیل خسته بود. همون‌طور که نشسته بودم لبه‌ی تخت و به کف اتاق زل زده بودم، یه صدای زمزمه‌طور از ته ذهنم رد شد: «چشمات باز شدن... حالا دیگه پنهون نمی‌مونن.»
نمی‌دونم چی گفت یا اصلاً واقعاً شنیدمش یا نه، ولی لرز خفیفی افتاد تو دلم.
لباس پوشیدم و با ایزابلا راه افتادیم سمت سالن صبحگاهی. مثل همیشه شلوغ بود. بچه‌ها داشتن گرم می‌کردن، بعضیا حرف می‌زدن و می‌خندیدن. ولی من... حواسم یه چیز دیگه بود.
چشمم افتاد به یه پسر موخرمایی که همیشه با بقیه مهربون بود. ولی امروز، یه چیز عجیب دیدم... یه هاله‌ی تیره دور سرش. مثل دود... یا نه، مثل یه سایه که داشت آروم می‌جنبید.
چشم‌هامو مالیدم. دوباره نگاه کردم. هنوز اون‌جا بود.
یه دختر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : mafiia
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] mohaamad

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 9, کاربر: 0, مهمان: 9)

عقب
بالا