- تاریخ ثبتنام
- 28/12/24
- ارسالیها
- 7
- پسندها
- 22
- امتیازها
- 33
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #1
به نام خالق عشق!
نام مجموعه: نگین بیرکاب
ژانر: عاشقانه_ تراژدی
به قلم: تندیس
مقدمه:
شب، آرام به شانههای من تکیه زده بود؛
و من، در میان سایههای خاموش خیابان، به تو فکر میکردم.
تو رفته بودی... نه با فریاد، نه با اشک،
بلکه با سکوتی شبیه مرگ، شبیه برگِ زردی که بیصدا از شاخهی دل کَنده شود.
دلتنگی مثل زخمی تازه، بر دل نشست
و من، هر شب با واژههایت بخیهاش زدم.
بیفایده!
تو رفته بودی، اما هنوز بوی حضورت از لابهلای جملههایم بیرون میزد.
چه سهمگین است عشق،
وقتی در نبودن تو، خودش را هزار بار بیشتر نشان میدهد.
من هنوز هم، گاه و بیگاه،
به آمدنی که هیچگاه اتفاق نمیافتد دل خوش میکنم.
و به رفتنی که هر لحظه تکرار میشود، دل میسوزانم.
نام مجموعه: نگین بیرکاب
ژانر: عاشقانه_ تراژدی
به قلم: تندیس
مقدمه:
شب، آرام به شانههای من تکیه زده بود؛
و من، در میان سایههای خاموش خیابان، به تو فکر میکردم.
تو رفته بودی... نه با فریاد، نه با اشک،
بلکه با سکوتی شبیه مرگ، شبیه برگِ زردی که بیصدا از شاخهی دل کَنده شود.
دلتنگی مثل زخمی تازه، بر دل نشست
و من، هر شب با واژههایت بخیهاش زدم.
بیفایده!
تو رفته بودی، اما هنوز بوی حضورت از لابهلای جملههایم بیرون میزد.
چه سهمگین است عشق،
وقتی در نبودن تو، خودش را هزار بار بیشتر نشان میدهد.
من هنوز هم، گاه و بیگاه،
به آمدنی که هیچگاه اتفاق نمیافتد دل خوش میکنم.
و به رفتنی که هر لحظه تکرار میشود، دل میسوزانم.
آخرین ویرایش